انشا درباره برگ ریزان پاییز ♨️ با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده در مورد برگ ریزان پاییز با مقدمه و توصیفات زیبا
انشا درمورد برگ ریزان پاییز : دخترک پاییزی زلف طلایی افشان کرده و رهگذران را از رنگ موهایش حیرت زده کرده است، برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه باشید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه
انشاء در مورد برگ ریزان پاییز
مقدمه: پاییز پادشاه فصل هاست، وقتی تاج طلایی برسرش می گذارند و مهر پادشاهی را بر پیشانی بلندش می کوبند، اندک اندک نوعروسان از راه می رسند ، با تورهای طلایی و سنجاق های بلورین. دخترک پاییز زلف را بر روی شانه انداخته و غرق در شور و شعف رنگ ها آواز عشق سر می دهد.
برگ های هزار رنگ و هزار چهره از خود رونمایی می کنند تا بار دیگر خالق فصل ها برای خلق چنین مناظری به خودش احسنت بگوید. نرم نرم برگ ها از راه می رسند و سفرشان به پایان می رسد، طلا شدن انتهای سفر است.
بدنه: پاییز زیباترین و بهترین فصل است که عجیب بوی دلتنگی می دهد، بوی خاک باران خورده، بوی دلهای غم زده، چای های سرد شده و بوی جمعه های دلتنگ، برگ ها عازم سفر می شوند و کوله بار پاییز بسته می شود، در پاییز است که قرار های عاشقانه شکل می گیرد.
درخت آرام آرام به تنهایی و بی برگی عادت می کند و لانه های درختان از بی برگی نمایان می شود، روزهای سرد و بی قرار از راه می رسند. نرم نرم صدای ریختن و خش خش برگها شنیده می شود، دلتنگی ها زیاد می شود و کسی علت دلتنگی نمی داند.
در زیر درخت بید بود که قویی در حوالی چشمه دل به خطر زد و عاشق شد، هر بار در زیر این درخت صدای قویی شنیده می شود که برای جفتش نغمه سر می دهد. من خش خش برگ ها را در دفتر خاطرم ثبت کردم و برای خودم خاطره ای رنگین ساختم.
چه قدر دلنواز و زیبایی دلبر جذاب پاییز، چه قدر خوب و قشنگ دلم را به یغما بردی ای ترک یغماگر، چمدانت را که باز می کنی خرمنی از خاطرات هفت رنگ قدیمی در تو نقش می زند، هر بار که تو از راه می رسی من از نو عاشق می شوم….تو را دوست می دارم ای پاییز هزار رنگ.
نتیجه گیری: پاییز زیباترین فصل سال است که به پادشاه فصل ها معروف است، چه زیبا می شود تو از راه برسی و من همچنان نغمه عشق سر دهم.
خاطرات پاییز را به خدا گره می زنم که بهترین و زیباترین خالق است. ای زیباترین فصل تو را و برگهای طلایی و سرخ و زردت را دوست می دارم.
انشا در مورد برگ ریزان فصل پاییز
مقدمه : برگ ها را یکی یکی خوب نگاه می کنم. هر کدام رنگ و طرح و جلوه ای خاص دارند که حکایت از وجود خالق توانگر و توانا دارد.
چه خوب چیده شده اند، آرام و بی صدا می ریزند و دلشان از جدایی خون است. برگهایی عاشق که روزی در بهار میعاد عشق بستند و حالا قرار بر جدایی است. فصل پاییز را زیبا و جالب و هزار رنگ می بینم. خدای زیبایی ها چه تابلوی قشنگی می کشد و چه قدر خوب همه چیز را سرجایش قرار داده است.
بدنه: پاییز را دوست دارم چون بسته های مداد رنگی اش هزار رنگ است و درختانش همه عاشق ، نیمکت ها هم فریاد برگ ریزان سر می دهند و میزبان برگ ها می شوند.
فنجان چای روی نیمکت از آن رهگذری است که عشقش نیامد و سرد شد. پاییز را در دامنه های کوه ها زیباتر می توان دید، پرنده های مهاجر و هزاران نقشی که طبیعت دارد.
من هر سال در روزهای پاییزی عهدی می بندم که دل را به یغماگر پاییز ندهم. روزی که قرار است پاییز برسد من و تو لباس عروسی را به تن کرده و برای تاج گذاری می رویم. روزهایی که تاج گذاری است کسی نمی داند که این مقام از طرف چه کسی داده شده و خالق این دنیای نقاشی کیست.
پاییز ای فصل دوست داشتنی و پر راز تو را چون خودم و خاطراتم دوست دارم. ای همه زیبایی، ای نمایشگر همه عظمت خدا. تو با خود خاطرات زیبایی مدرسه را می آوری که کیف و کتاب با مهر تو مهربان می شوند و از راه می رسند. …ای تنهاترین فصل رنگ ها و ای پادشاه تاج داری که خدا با دست خودش و همراهی خورشید و زمین برایت تاج گذاری کرده است.
نتیجه گیری: هرچه قدر که در زیبایی فصل ها غرق می شوی، بدان که خدا خالق همه است و کسی توان این همه زیبایی ندارد و از توان انسان و همه موجودات خارج است. پس به شکرانه این همه نعمت خدا را شاکر باش و از او برای خودت توفیق بندگی و خدمت به خلق بخواه و هر سال پاییز برای اینکه یک پاییز را دیدی ، صدقه شکرانه بده
انشاء های پیشنهادی :
انشا درباره گل های باغچه
و
انشا در مورد جان بخشیدن به اشیا
✅ به پایان انشا درباره برگ ریزان پاییز رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.