انشا درباره حس و حال شنیدن صدای قار قار کلاغ نگارش هشتم
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد صدای قارقار کلاغ با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا درباره قار قار کلاغ : چه پاییز غریبی شده، هوا سرد و کم کم درختان هم تنها می شوند و فقط صدای کلاغ به گوش می رسد. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد گل رز
انشا درباره قار قار کلاغ
مقدمه: پاییز هزار رنگ از راه رسید و می بینم که پرندگان مهاجر در حال رفت و آمد هستند. درختی بلند و از نوع تبریزی در انتهای باغ برگ هایش کم کم می ریزند و هیچ کس نمی داند که در لانه کلاغ چه خبر است که قارقارش بلند است.
بدنه: کلاغ حیوانی با حیا و در عین حال پر سروصداست. گاهی در فصل پاییز و زمستان بر در درخت های منازل و داخل شهر هم دیده می شود. حیوانی سیاه رنگ که صدایش چندان خوشایند نیست و هربار که می شنوم سردی دی و افسردگی روزگار نامردا در ذهنم زنده می شود.
تو از روزگار چه میدانی که این همه سروصدا می کنی، کلاغ دم سیاه و پر از تجربه روی درخت بلند که نشسته ای از دنیای اطرافم چه می دانی که این همه بی تابی، از بالای سرم چه چیزی را می بینی که من قادر به دیدن نیستم. صدای کلاغ در زمان های خاص می تواند یک پیام به همراه داشته باشد.
گاهی نشان بارندگی و باد و باران و زمانی هم پیامی برای خانواده ایی و شاید خبری تلخ و دردناک، این موجود مقاوم اغلب در هر شرایط آب و هوایی دوام آورده و زندگی می کند. کلاغ موجودی بسیار زیرک است و گاهی برای برای شکستن فندق و بادام از ماشین ها کمک می گیرد.
صدای قارقارشان در صبح زود پیام های زیادی دارد این که هنگام نماز صبح است و شاید هم زمان شروع زندگی، روی درخت که قرار می گیرد و بلند بلند آواز می خواند من چندان خوش بین نیستم و در همین نوع آواز خواندنش بود که دیدم خبری دردناک را برایم رساند. حیوان تیز و زرنگ از بالای سرم نگاه کن و هر آنچه را که دوست دارم برایم برسان.
نتیجه گیری: قارقار کلاغ نوعی هشدار برای بارش باران و برف و سرماست. در غروب های سرد پاییز هم که قارقار کلاغ بلند می شود، می بینم که روزهای سختی از سرما در پیش داریم و شاید خود کلاغها هم از گرسنگی و سرما در امان نباشند. اما هر چه هستند مخلوق خدایند و دوست داشتنی.
انشا در مورد صدای قارقار کلاغ
مقدمه: کلاغ در فرهنگ ایران باستان حیوانی ارزشمند بوده است و به عنوان پیک خورشید شناخته می شده است. اما با مرور زمان کلاغها جایگاه مقدس خود را از دست داده اند.
بدنه: هرچیزی را که نگاه می کنیم زیبایی های خود را دارد، پری سیاه و دمی بلند. وقتی در اتاقم نشسته بودم و بیرون را نگاه می کردم ناگهان صدایی توجه مرا جلب کرد و من نگاهش کردم. روزی سرد بود و من مشغول درس بودم. پری سیاه داشت و به زمین نوک می زدو انگار می خواست چیزی را بشکند.
درخت همسایه را نشانه کرده بود و هیچ کس نمی دانست چه هدفی دارد. اما وقتی خوب دقیق شدم دیدم که از زمین چوب و خوراکی بر می دارد و می برد، گاهی که در دهانش چیزی ندارد، قارقار می کند و پر می کشد. قاقارش هم مفهوم دارد، گاهی از سر گرسنگی و زمانی هم از درد انسان هاست و زمانی هم از روی عادت، پرنده سیاه پوش چرا تو باید پیام رسان مرگ و درد باشی، گاهی هم از روی خوشی فریاد بزن و غوغا کن.
پیام باد و باران و بهار بده و بگو که این بار خبرت تفاوت دارد و می خواهی خوش خبر باشی، چه قدر دقیق رفتار انسانها را زیر نظر داری و می توانی همه را حلاجی کنی، چه خوب از جمعیت دور می شوی و زمانی که احساس خطر می کنی، حتی از آسمانشان هم دور می شوی تا تو را آزار ندهند.
حیوان تیز و زبل تو از انسانها هم زیرکتر و داناتری، به جای پر خطر نمی روی، ولی انسان به جای خطرهم می رود و ترسی ندارد. قاقارت را خودت تفسیر کن و بگو که خبر بد نداری و می خواهی از بارش و باران و سرسبزی بگویی، راستی این همه به خرمن مردم می زنی و می بری، این همه گردو و بادام و فندق را کج انبار می کنی که دست هیچ کس نمی رسد، راستی داستان پنیردوران کودکی مرا خوب یاد داری، می دانم که تو بردی ولی کاش دلیلش را هم می گفتی، چه طور یادت ماند که قارقار نکنی و پنیر را به مقصد رساندی.
نتیجه گیری : قارقار کلاغ هم زیبا و جذاب است. باید به آفریننده کلاغ هم آفرین گفت که چنین پیام رسان قدیمی را رسانیده است تا مردم از روند طبیعت و شرایطش خبردار شوند. کلاغ هم زیباست و در میان پرندگان با حیا و زیرک است.
انشاء های پیشنهادی :
انشا در مورد گل رز
و
انشا در مورد علم و دانش
☑️ به پایان انشا درباره صدای قارقار کلاغ رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.