معنی ضرب المثل قوز بالای قوز + داستان و شعر حکایت
مفهوم حکایت در قوز بالای قوز به همراه تاریخچه و شعر حکایت
معنی ضرب المثل قوز بالا قوز چیست؟ این ضرب المثل کنایه از بدبختی و بیچارگی دارد که داستان و شعر کامل آن را در ادامه در بخش ضرب المثل ماگرتا مطالعه می کنیم.
مطلب پیشنهادی: معنی ضرب المثل در ناامیدی بسی امید است
معنی ضرب المثل قوز بالای قوز
این مثل وقتی به کار می رود که کسی مشکلی دارد ولی در همان حال یک مشکل جدیدی هم به آن اضافه شده است. همچنین این ضرب المثل کنایه از بدبختی و بیچارگی دارد. یا وقتی که کسی می خواهد کار اشتباهش را درست کند ولی بدتر خرابش می کند.
داستان ضرب المثل قوز بالای قوز
در روستایی وسط جنگل بزرگ عده ای زندگی می کردند که دو نفر از اهالی این روستا قوز داشتند. این دو نفر از تین که قوزپشت هستند خیلی غصه می خوردند ولی کاری نمی توانستند کنند.
یکی از شب ها یکی از این دو نفر از خواب بیدار شد و به گمان این که صبح شده است به حمام رفت. او عادت داشت قبل از مردم به حمام برود و برگردد تا مردم قوز او را کمتر ببینند.
وقتی می خواست وارد حمام شود از گرمخانه حمام صدایی شنید، ولی توجهی نکرد. مرد قوزی لباس هایش را مثل همیشه درآورد و تنهایی وارد خزینه ی حمام شد اما وقتی وارد شد دید جماعتی در حال بزن و بکوب، رقصیدن و خوشحالی هستند، پس از این شادی خوشش آمد و وارد خزینه شد.
کمی که گذشت کم کم متوجه غیرهادی بودن افراد داخل حمام شد و فهمید عروسی اجنه هست و آنها داماد را به حمام آورده اند. قوزی که سال ها بود در هیچ جشن و شادی به دلیل نگاه های مردم شرکت نکرده بود از اینکه دید این گروه به گرمی او را هم در جمع خود پذیرفته اند شروع به رقص و خوشحالی کرد.
جن ها از این کار او خوششان آمد و وقتی می خواستند بروند، یکی از آنها گفت: ما از این رفتارت خوشمان آمده. اگر خواسته ای داری بگو تا برایت براورده کنیم. از قرار معلوم آرزوی قوزی از بین رفتن قوزش بود. پس این خواسته را به جن ها گفت.
در همان لحظه یکی از اجنه دستی بر پشت قوزی کشید و در جا قوزش ناپدید شد. وقتی قوزی به خانه برگشت، مادرش که دید قوز او نیست بسیار متعجب شد و گفت: چی شده؟ قوزت چطوری از بین رفته؟ قوزی وقتی ماجرا را تعریف کرد از او خواست تا لباس های نویی برایش بیاورد تا بپوشد و بعد از مدت ها در روستا بگردد.
وقتی قوزی از خانه خارج شد هر کس او را میدید با تعجب می پرسید: چی شده؟ پس قوزت کو؟ قوزی هم با خوشحالی به مردم توضیح می داد. کم کم این خبر به قوزی دوم روستا هم رسید. او هم تصمیم گرفت هر چه زودتر یک روز صبح وارد حمام شود و بعد از رقص و پایکوبی از اجنه بخواهد قوز پشت او را هم از کمرش بردارند.
چند روز بعد یک روز صبح خیلی زود قوزی دوم هم وارد حمام شد و خود به خود شروع کرد به رقص و پایکوبی. از قضا آن روز یکی از بزرگان اجنه از دنیا رفته بود و آنها بسیار ناراحت و غمگین بودند. در چنین شرایطی قوزی دوم بدون مقدمه شروع کرد به رقص و خوشحالی و به این کارش ادامه داد تا جایی که یکی از اجنه عصبانی شد که یک قوز دیگر آورد و گذاشت روی قوز قبلی او و با عصبانیت گفت: تا تو باشی در مراسم عزای ما خوشحالی نکنی.
شعر کامل حکایت قوز بالای قوز
شبی گوژپشتی به حمام شد
عروسیّ جن دید و گلفام شد
به شادی به نام نکو خواندشان
برقصید و خندید و خنداندشان
زپشت وی آن گوژ برداشتند
ورا جنـّیان دوست پنداشتند
شبی سوی حمام جنـّی دوید
دگر گوژپشتی چو این را شنید
که هریک زاهلش دل افسرده بود
در آن شب عزیزی زجن مرده بود
نهاد آن نگونبخت شادان قدم
در آن بزم ماتم که بد جای غم
نهادند قوزیش بالای قوز
ندانسته رقصید دارای قوز
خر است آنکه هر کار هر جا کند
خردمند هر کار برجا کند
⭐️ در این نوشته معنی ضرب المثل قوز بالای قوز را بررسی کردیم، اگر شما نیز نظری دارید حتما آن را از بخش دیدگاه با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
همچنین بخوانید:
هر دم از این باغ بری می رسد یعنی چه
و
معنی ضرب المثل قدر عافیت داند که به مصیبتی گرفتار آید