ادبیاتفرهنگ و هنر

انشا درباره آسمان شب با مقدمه بدنه و نتیجه

انشا در مورد آسمان شب و تاریکی زیبای آن برای پایه هفتم متوسطه

انشا کوتاه درباره آسمان شب برای پایه هفتم : برای مشاهده متن کامل انشا با موضوع آسان شب در ادامه با آموزش و پرورش ماگرتا همراه باشید.

مطلب پیشنهادی: انشا در مورد زندگی زیباست اگر …

انشا درباره آسمان شب با مقدمه بدنه و نتیجه

انشا درباره آسمان شب را توصیف کنید

مقدمه: شب، این نعمت بزرگی که هیچکس قدرش را نمی‌داند. وقتی خاموشی فرا می‌رسد آرامش درون به اوج رسیده و می‌توان به عظمت بزرگی آسمان پی برد.آسمان در شب بسیار زیباست،نگاه کردن ب آسمان در شب بسیار لذت بخش است. آسمانی که در روز زیر سلطه آفتاب درخشان است و حرفی برای گفتن ندارد.

بدنه: تابستان بود و طبق روال هر شب رختخوابم را در حیات پهن کردم. سرم روی بالش و چشمانم به آسمان بود. آسمان صافی که گویی به هزاران لامپ چراغانی شده بود. آن شب تازه به عظمت پروردگار پی بردم. خدایی که هر لحظه در کنار ماست و ما از وجود آن بی خبریم. کافی دقیقه‌ای ما را به خودمان وا گذارد. آنگاه است که ب عظمت بزرگ که خدای یگانه پی می بریم و از این همه بزرگی شگفت زده می شویم.

عجیب درخشان و بی نظیر بودند. با دستم هر ستاره‌ای رو به ستاره دیگر وصل می‌کردم و تصویری جذاب برای خودم می کشیدم. در مورد مسیریابی از طریق ستارگان مطالبی را خوانده بودم، ولی تا به حال اینگونه غرق در آسمان شب نشده بوده بودم. انگار تازه امشب دری از درهای دنیا به رویم باز شده بود. تصمیم گرفتم از فردا مطالعه بیشتری در مورد آسمان شب و ستارگان داشته باشم.

این همه شگفتی برایم وصف ناپذیر بود. دلم می‌خواست همین الان بال در می‌آوردم و تا بی نهایت پرواز می‌کردم. روی هر ستاره می‌نشستم و به دیگری چشمک می‌زدم. واقعا نگاه کردن ب آسمان شب باعث آرامش و لبخند بروی لب می شود و یک حس بسیار زیبا و بی نظیر ب ما عطا می کند، مادرم همیشه این آیه را برایم می‌خواند، ولی تا به حال به مفهوم آن دقت نکرده بودم. فتبارک الله احسن الخالقین.

نتیجه گیری: به هر جای هستی که نگاه کنی می‌توانی به وجود خالق هستی پی ببری. خالقی که بی هدف ما را خلق نکرده است. کافیست فقط همین آسمان در شب را نگا کنید تا متوجه عظمت باشکوه و بسیار لذت بخش و هیجان انگیز خداوند شوید.

انشا درباره اسمان شب پایه هفتم با مقدمه بدنه نتیجه

مقدمه: آسمان شب را که نگاه می کنم، میلیونها ستاره در دور دست ها برایم سو سو می زنند و من نگاه می کنم. چه قدر آن ستاره دنباله دار زیباست، عروس آسمان است و تازه خود آرایی کرده است. آن طرف تر ماه هم رنگی و جلوه ای به خود داده و مهیای جشن شب است، چه قدر چشمک زن و زیبا هستند این ناز داران شب.

بدنه: شب در سکوت مطلق است و چادرش را به سرکشیده، گاه گاهی در دور دست ها ستاره ای خاموش می شود و باور قدیمی ان است که هر کس در آسمان ستاره ای دارد و وقتی ستاره ای خاموش شود، عمری تمام شده است. آسمان با ان عظمت روشن است و ماه هم منتظر حلول مهتاب، می درخشد و می خواند و می رقصد، جای زهره و زحل هم خالی است و کیوان هم بی صدا از راه می رسد و من هم چنان در انتظار به آسمان می نگرم و می خوانم و خوشحالم.

اینجا زمین است ولی جلوه آسمان شب را ببین که چگونه همه جا را روشن کرده است و ما همه جا را روشن می بینم. شب است و خلوت و این زیبایی چنان همه جا را احاطه کرده که انگار زمین تازه متولد شده است. کم کم بوی صبح می آید و ماه هم به دیار دیگری می رود و من هم چراغ انتظار به دست می گیرم و برای شبی دیگر مهیا می شوم. آسمان هم چشم اندازش تغییر می کند و شبی دیگر به پایان می رسد و روزگاری جدید جلوه می کند.

نتیجه گیری: شب یکی از زیباترین جلوه های خلقت است که خداوند به زمین هدیه کرده است و من می بینم که خداوند خودش در آسمان شب دست به کار شده است و چنین تابلوی زیبایی را خلق کرده است. پس خدای زیبایی ها را شاکر باشیم و قدر نعمت هایش را بدانیم.

انشا درباره آسمان پر ستاره شب را توصیف کنید

مقدمه: شب و روز از چرخش زمین به دور خودش پدیدار می شوند. اما شب و آسمانش جلوه بهتری دارد و نمایش بسیار زیبا و دوست داشتنی است. هر بار که ستاره ها را می شمارم عدد کم می آید و خوابم می برد و نمی توانم به جایی برسم. هر ستاره که پرنور تر است خودنمایی بیشتری می کند.

بدنه: شب با تمام رازش از راه می رسد و من هم تلاش می کنم که آسمانش را خوب و دقیق نگاه کنم. یکی ستاره پروین است و دیگری کیوان و زحل، نمایشان زیبا و انگار با سوزنی به سینه آسمان دوخته شده اند و منجوق آسمان هستند. دستم به ستاره ها نمی رسد و از دور، دستی و سری تکان می دهم و خوشحال می شوم.

انگار تمام زیبایی و بزرگی جهان در شب نهفته است و همه موجودات در مهمانی شب بی صدا و در سکوت حاضر شده اند. آن ستاره شمالی که در قدیم معیار اذان صبح بود را خوب نگاه کن، ستاره هایی که کم کم بی نور می شوند و خاموش را هم دیدم و با آنها خداحافظی کردم و آنها هم رفتند. کم کم آن ستاره دور دست هم از راه می رسد و خوشحالی دوچندان می شود.

آسمان هم با آن برافراشتگی و عظمت تسلیم ستاره های شب است. بی ستون است ولی برافراشته و پر از غرور، آبی و زلال و در شب سوسو زن ستاره های درخشان و پر از عشق. دفتر خاطراتم را بر می دارم و لب حوض حیاط شروع به نوشتن می کنم و برای هر کدام از ستاره ها داستانی و قصه ای که همگان بخوانند. شب به نیمه رسیده و من هم خوابم گرفته و می خواهم با ستاره ها به خواب بروم و صبح روز بعد را با آسمان روشن شروع کنم.

کم کم خودکار هم خسته می شود و بالشم از خاطره ستارگان روشن می شود و من هم با دنیای خودم به خواب می روم و این آسمان زیبا را به خدای مهربان می سپارم، تو ای مظهر زیبایی و جمال و لطف، چه در موجودات زیبا و جذاب و دوست داشتنی هستند، دب اکبر، دب اصغر، تمام ستارگانی که از کهکشان های دور به این مهمانی آمده اند را هم در مجلس شب دعوت می کنم و مهمانی را به راه می اندازیم.

نتیجه گیری: خدای مهربان تو را سپاس که همه زیبایی ها را به زمین و آسمان دادی تا انسان لذت ببرد. کاش بتوانیم قدر نعمت های فراوانی را که به ما داده ای بدانیم و لحظه لحظه تو را یاد کنیم.

انشاهای پیشنهادی: انشا در مورد یک روز برفی
و
انشا در مورد فصل بهار

و
انشا درباره گذر رودخانه

☑️ به پایان انشا در مورد آسمان شب رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.

موسوی پوران

هم‌بنیانگذار مجله ماگرتا ، زندگی ۲۴ ساعته روی خط آنلاین دهکده جهانی وب . تحلیلگر و متخصص تولید محتوای با ارزش و با کیفیت هستم و ۸ سالی می شود که وارد دنیای دیجیتال شدم. مدیر تیم تحقیق و توسعه شرکت هستم. بالاترین لذت برای من انجام کار تیمی ست.

‫۴ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + دو =