بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود عبید زاکانی از صفحه ۶۶ کتاب نگارش هفتم ، برای مشاهده تبدیل متن حکایت به نثر ساده در ادامه با بخش ادبیات ماگرتا همراه باشید.

همچنین بخوانید : معنی حکایت انواع مردم به زبان ساده

بازنویسی به زبان ساده بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

ابتدا متن این حکایت عبید زاکانی را با هم می خوانیم و سپس آن را به نثر ساده و امروزی بازنویسی می کنیم.

شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.

عبید زاکانی

بازنویسی اول : شخصی خانه ای را اجاره کرده بود اما چوب های سقف آن خانه سر و صدای زیادی می داد. مرد پیش صاحب خانه آمد و با آن در مورد بازی سازی سقف صحبت کرد. صاحب خانه در پاسخ مرد گفت : چوب های سقف ذکر خداوند را می گویند. مرد مستاجر پس از شنیدن این پاسخ گفت : شما درست می گویی اما من می ترسم که ذکر به سجده کردن برسد. منظور از این حرف این است که پشت گوش انداختن ها و بهانه آوردن ها در نهایت به ریزش و فرود آمدن سقف بر زمین منجر می شود.

ساده نویسی دوم : یک بنده خدایی خانه ای را از یک نفر کرایه کرده بود اما از شانس بدش سقف خانه که از چوب ساخته شده بود صدا می داد. شخصی که خانه را اجاره کرد ابتدا چند روزی را صبر کرد اما دیگر نتوانست این صدا را تحمل کند و نزد صاحب خانه رفت. او به صاحب خانه گفت که خانه را بازسازی کند تا صدای چوب ها قطع شود اما صاحب خانه به او گفت : چوب های سقف ذکر خداوند می کند! مرد مستاجر که خیلی تعجب کرده بود پاسخ داد شما درست می گویید اما ترس من از این است که بعد از گفتن این ذکر به سجده بروند! بهانه آوردن در کاری باعث می شود که بالاخره سقف خانه بر سر من فرود بیاید.

✅ به پایان بازنویسی «حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود» رسیدیم، شما چه نظری در مورد این حکایت دارید؟ آن را از قسمت دیدگاه با ما به اشتراک بگذارید.