ادبیاتفرهنگ و هنر

انشا در مورد پنجره ای رو به جنگل ✳️ با توصیفات زیبا

متن انشاء با موضوع پنجره ای رو به جنگل با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری

انشا در مورد پنجره ای رو به جنگل : کاش خانه ای داشتم در حوالی جنگی که یک اتاقش به سمت جنگی سبز بود و نم جنگل حالم را خوب می کرد. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.

مطلب پیشنهادی: انشا درباره پنجره ای رو به آسمان

انشا در مورد پنجره ای رو به جنگل

انشا در مورد پنجره ای رو به جنگل با مقدمه و نتیجه

مقدمه: طبیعت مایه سرزندگی و شادی و نشاط است. روح سبز جنگل در من غوغا می کند. بوی خوش شکوفه، تن نم دار درخت و عطر سبز زندگی، اگر خانه‌ام پنجره ای رو به جنگل داشت، هر صبح با نوای رقص برگ خدا را می شنیدم. دستی به سوی برگ دراز می کردم و می گفتم تو از دیار بالایی سبز و دلچسب و خواستنی، هر شب با نوای خوش پرنده ای تن به خواب می سپردم.

بدنه: جنگل را دوست می دام، سکوت مطلق و بی مانندش را و ابهتش را، نرم نرم آواز و صدای موزون به هم خوردن شاخه ها را، صدای خش خش برگهای ریخته، لانه های تازه و قدیمی در بلندترین مکان روی درخت کهنسال که حکایت های بسیار دارد. روی درختی پرستویی لانه داشت که هر سال می رفت و می آمد. اگر اتاقم پنجره ای داشت همه را در قاب تصویر ذهنم ثبت می کردم و به تصویر می کشیدم. من از روزنه شیشه دیدم که چگونه درختان کهنسال قد کشیدند و از زندگی مسافران جنگل و مردم خاطره ها در خود دارند.

کاش پنجره ای بود که من هر صبح به درخت و پرنده و خدایشان سلام می کردم و می گفتم خدایا شکرت که طبیعت و جنگل و درخت را آفریدی، شیشه چشم و نگرش و دیدگاهم را پاک می کردم و همه چیز را خوب و شفاف می دیدم. کاش دیدگاهی وسیع و چشم اندازی قوی داشتم تا از آن منظر دنیای بزرگ را به تصویر بکشم. خانه دلم رو به جنگل سبز و درختان معصوم باز می شد و می توانستم نماز شکر برپای دارم .صدای نرم و پر حس پرندگان دور دست را می شنیدم و حالم خوب می شد.

کاش خانه‌ام در قعر جنگل بود و پنجره هایش همه شیشه ای بود و دلخواه و من هر صبح با نماز درختان و پرندگان به رکوع و سجود می ایستادم. نگاهم را عوض می کنم و از تمام چیزهایی که دیدگاهم را تار می کنند دوری می کنم تا سبزی جنگل در قلب من هم غوغایی به پا کند.

نتیجه گیری: کاش خانه ای داشتم در دور افتاده ترین جنگل و هر صبح با درختان و شکوفه ها زندگی از سر می گرفتم. شکر می کردم خدای جنگل را و سپاس می گفتم این همه سبزی و شادی و شکوه را که چگونه در دور دست ها هم در خدمت انسان است. خدای زیبایی و عشق و سرسبزی تو را بی حد سپاس که مرا لایق زندگی دانستی.

متن انشاء درباره پنجره ای رو به جنگل

مقدمه: جنگل را بی چون چرا دوست می دارم و هر صبح با خود می گویم خدای من در روح جنگل چه دمیده ای که چنین بی توقع سبز است. من در حوالی جنگل که باشم، پنجره ای رو به درخت نارون قدیمی می گشایم و هر صبح با او نجوا می کنم.

بدنه: کاش در حوالی جنگل اتاقی شیشه ای می ساختم و به تصویر می کشیدم پاییز جنگل را و ابهت ریزش ان همه درخت را، من اگر در پشت ان پنجره در زمستان می ایستادم بی هوا و عاشق به سوی درخت دست دراز می کردم و می گفتم، من فدای ریشه هایت، من قربان برگ هایت و کاش می توانستم کنار تو زیر برف باشم. کاش در کنار پنجره می ایستادم و می گفتم، جنگل ای روح شیشه ای زندگی، خوب و سرحال باش تا دنیا و طبیعت هم سرحال بماند. درخت و نهال و هر آنچه که در ان روی زندگی دارد را می ستودم و مراقبت می کردم تا به هدف برسد.

از لانه های دور و نزدیک محافظت می کردم تا پرندگان غریبی نکنند و سر موعد به قرار گاه بازگردند. حوالی درخت کهنسال و بزرگتر می نشستم و راز گل سرخ را برای جنگل می گشودم و این همه را در دفتر خاطراتم نقش می بستم. پنجره که باز می شد من مست و عاشق نوای عشق سر می دادم و نماز شکر می خواندم.کاش همه روزها و ثانیه ها را می توانستم در قاب سبز جنگل نقاشی کنم. یاد سر و صنوبر و نارون به خیر که عاشقانه پنجره را برایم باز نگاه داشتند و من همچنان در صف دیدارشان منتظرم.

نتیجه گیری: کاش همه جنگل و درختانش در سیطره نگاه من بود و می توانستم فریاد عشق سر دهم و با آواز بلند همه موجودات و پرندگان را صدا کنم. سبز قبا و سبزینه پوش و همه را در مسجد سبز عبادت و بندگی به صف شکرگزاری بنشانم. خدای جنگل و سرسبزی خوشحالم که این همه نعمت ارزانی داشتی.

مقالات پیشنهادی:
انشا در مورد پنجره ای رو به پاییز
انشا در مورد پنجره ای رو به دریا
انشا در مورد پنجره ای رو به بهار

☑️ به پایان متن های انشا در مورد پنجره ای رو به جنگل رسیدیم، اگر دیدگاهی داشتید حتما آن را از بخش نظرات برای ما بنویسید.

موسوی پوران

هم‌بنیانگذار مجله ماگرتا ، زندگی ۲۴ ساعته روی خط آنلاین دهکده جهانی وب . تحلیلگر و متخصص تولید محتوای با ارزش و با کیفیت هستم و ۸ سالی می شود که وارد دنیای دیجیتال شدم. مدیر تیم تحقیق و توسعه شرکت هستم. بالاترین لذت برای من انجام کار تیمی ست.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت − 4 =