معنی و آرایه های درس هجدهم عشق جاودانی فارسی دوازدهم
گام به گام معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس عشق جاودانی 18 هجدهم ادبیات فارسی دوازدهم
معنی درس هجدهم عشق جاودانی فارسی دوازدهم ؛ در این نوشته با معنی و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی درس ۱۸ هجدهم عشق جاودانی کتاب ادبیات فارسی دوازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
بعدی: معنی کلمات و آرایه های روان خوانی آخرین درس فارسی دوازدهم
جواب درک و دریافت روان خوانی آخرین درس فارسی دوازدهم
معنی شعر نیایش لطف تو فارسی دوازدهم
معنی و ارایه های درس هجدهم فارسی دوازدهم عشق جاودانی
آیا چیزی در مخیلۀ آدمی میگنجد که قلم بتواند آن را بنگارد، / اما جان صادق من آن را برای تو ترسیم نکرده باشد؟
معنی (بازگردانی): هیچ چیزی نیست که در ذهن انسان بگنجد و قلم بتواند آن را بنویسد ولی جان و روح صادق من، آن را برای تو ننوشته باشد و به تصویر نکشیده باشد. (من عاشقم و همه توانم را به کار میگیرم تا بتوانم با قلم خود تخیّلات خود را برای تو بیان کنم و آنچه را لازم است برایت بنویسم.)
قلمرو زبانی: مخیّله: خیال، ذهن، قوه تخیل
مرجع «تو»: دلبر و معشوقه سراینده
پرسش انکاری
صادق: راستگو، روراست
قوة تخیل: متمم (هم خانواده با خیال و تخیل)/ مخیلۀ آدمی: ترکیب اضافی
میگنجد: مضارع اخباری
قلم: نهاد
آن: ضمیر (نقش مفعول)
مرجع ضمیر: چیز
بتواند، بنگارد: مضارع التزامی
سطر اوّل: جملۀ مرکب (که: پیوند وابسته ساز)
امّا: پیوند همپایه ساز
جان: نهاد
مخیلۀ آدمی: ترکیب اضافی
جان صادق: ترکیب وصفی
جان من: ترکیب اضافی
آن: ضمیر (نقش مفعولی)
مرجع ضمیر: چیز
تو: متمم
قلمرو ادبی: قلم … بنگارد: مجاز یا جانبخشی
جان صادق … ترسیم نکرده باشد: تشخیص
تناسب: قلم، نگاشتن، ترسیم
پیام: نهایت کوشش برای جلب رضایت معشوق
چه حرف تازهای برای گفتن مانده است یا چه چیز تازهای برای نوشتن / که بتواند عشق مرا یا سجایای ارزشمند تو را بازگو کند؟
معنی (بازگردانی): حرف تازهای برای گفتن نمانده است و چیز تازهای برای نوشتن نیست و دیگر هیچ سخنی که بتواند عشق من و یا خوبیهای ارزشمند تو را به همه نشان دهد، نیست. (تمام گفتنیها را در باب عشق برای تو بیان کردهام.)
قلمرو زبانی: سجایا: ج سجیه، خوها و عادت ها (یا = پیوند: همپایه ساز)
چه: وابستۀ پیشین (صفت پرسشی)
چه حرف تازه: دو ترکیب وصفی
گفتن، نوشتن: متمم
مانده است: ماضی نقلی
حرف تازه: ترکیب وصفی
چیز تازه: ترکیب وصفی
حذف فعل [مانده است] در جملۀ دوم: به قرینۀ لفظی
سطر چهارم کتاب: جملۀ غیرساده یا مرکب (که: پیوند وابسته ساز)
عشق: مفعول
شق من: ترکیب اضافی یا: حرف عطف
سجایا (جِ سجیّه): طبایع، خُلق و خوی ها، عادت ها: معطوف به مفعول
سجایای ارزشمند: ترکیب وصفی
سجایای تو: ترکیب اضافی.
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: حرف، گفتن
مراعات نظیر: گفتن، نوشتن
واژه آرایی: تازهای
حرف: مجاز از سخن
پیام: ناتوانی قلم در بیان عشق
هر روز باید ذکری واحد را مکرِّر بخوانم / و آنچه را قدیمی است، قدیمی ندانم که تو از آن منی، و من از آن تو درست مانند نخستین باری که نام زیبای تو را تلاوت کردم.
معنی (بازگردانی): با گفتن این سخن (ذکر) که «تو برای من هستی و من به تو تعلق دارم»، من عشق را از قدیم بودن خارج میکنم. حتی اگر هر روز هم بگویم عاشق هم هستیم، تکرار این حرف، آن شکوه و زیبایی را از بین نمیبرد. ابراز عشق، قدیمی و کهنه نمیشود و طراوت دارد. همیشه درست مثل روز اول نام تو را عاشقانه صدا میزنم.
قلمرو زبانی: ذکر: یاد، ورد
مکرر: تکرار شده، پیوسته
عشق قدیم: همان عشق جاودانی که ازلی و ابدی است
آن من: مال من
تلاوت: قرائت، خواندن
هر روز: ترکیب وصفی
ذکر: مفعول
مکرر: قید (هم خانواده تکرار)
بخوان: مضارع التزامی
آنچه: مفعول
آنِ تو: متمم در جایگاه مسند
درست: قید
نخستین بار: ترکیب وصفی (نقش متممی)
نام: مفعول
نام زیبا: ترکیب وصفی
نام تو: ترکیب اضافی
قلمرو ادبی: آرایۀ عکس: تو از آن من، من از آن تو
تکرار: قدیمی
پیام: عشق عاشق به معشوق همیشه تازه است / جاودانی بودن عشق
این گونه است که عشق جاودانی، همواره معشوق را جوان میبیند.
معنی (بازگردانی): عشق جاودان، در پی ظاهر نیست، اینگونه عاشق همیشه معشوق را جوان میبیند. نفس و باطن عشق زیباست.
قلمرو زبانی: عشق جاودانی: نهاد
جاودانی: واژه دو تلفظی
همواره: قید
جملۀ مرکب (که: پیوند وابسته ساز)
معشوق: مفعول
جوان: مسند
میبیند: مضارع اخباری
قلمرو ادبی: عشق: استعاره، تشخیص
عشق و معشوق: اشتقاق
و نه توجهی به گرد و غبار و جراحات پیری دارد / و نه اهمیتی به چین و شکن های ناگزیر سالخوردگی می دهد.
معنی (بازگردانی): کسی که عاشق است، به نواقص و عیبهای معشوق اهمیتی نمیدهد و در پی ظاهر نیست. به آثار و نشانههای پیری و چین و چروک ناگزیر پیری توجهی ندارد.
قلمرو زبانی: ناگزیر: به ناچار
جراحات: جراجت ها
سالخوردگی: پیری
گرد و غبار: متمم اسم
جراحات: معطوف به متمم
جراحات پیری: ترکیب اضافی.
توجه: مفعول
چین و شکن: متمم
اهمیت: مفعول
چین و شکن: وندی – مرکب
ناگزیر: وندی
سالخوردگی: اسم وندی – مرکب، فرایند واجی افزایشی.
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: پیری، چین و شکن، سالخوردگی
گرد و غبار و جراحات پیری: استعاره از آثار و نشانه های پیری
پیام: عاشق به نواقص و عیبهای معشوق اهمیتی نمی دهد و در پی ظاهر نیست.
بلکه همواره عشق قدیم را موضوع صحیفۀ شعر خود میگرداند.
معنی (بازگردانی): معشوق همیشه عشق قدیم را موضوع کتاب شعر خود قرار میدهد. تنها چیز ارزشمند دنیا، عشق قدیمی و دیرینه واقعی است.
قلمرو زبانی: صحیفه: کتاب
بلکه، همواره: قید
عشق: مفعول
عشق قدیم: ترکیب وصفی
موضوع: هسته (نقش مسندی)
صحیفه: مضاف الیه
شعر: مضاف الیه مضاف الیه (وابستۀ وابسته)
خود: مضاف الیه مضاف الیه (وابستۀ وابسته)
میگرداند: مضارع اخباری
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: موضوع، صحیفه، شعر
پیام: ازلی (ابدی) بودن عشق
و نخستین احساس عشق را در جایی می جوید که خود در آنجا به دنیا آمده است،/ همان جا که شاید اینک دست زمان و صورت ظاهرش، مرده نشانش بدهند.
معنی (بازگردانی): عاشق اولین احساس عشق را در جایی میجوید که خود در آنجا متولد شده است و در طلب عشق قدیمی است، همانجایی که شاید حالا گذر زمان (سن تقویمی) و چهره ظاهرش، آن را پیر نشان بدهد.
قلمرو زبانی و نکات دستوری: جملۀ مرکب (که :پیوند وابسته ساز)
نخستین: وابستۀ پیشین (=صفت شمارشی ترتیبی)
احساس: هسته (مفعول) نخستین احساس: ترکیب وصفی
احساس عشق: ترکیب اضافی
جایی: متمم
خود: نهاد
آنجا: متمم
به دنیا آمده است: ماضی نقلی
همانجا: ترکیب وصفی (نقشِ قیدی)
شاید: قید
اینک: قید
مرده: صفت مفعولی
نوع واو در ابتدای برخی بندها و این بند: حرف ربط
دست زمان: ترکیب اضافی، نهاد
صورت ظاهر: ترکیب اضافی، معطوف به نهاد.
قلمرو ادبی: به دنیا آمدن: کنایه از زاده شدن
دست زمان: اضافه استعاری و تشخیص
واج آرایی مصوت کسره: موضوعِ صحیفۀِ شعرِ خود
تضاد: به دنیا آمده، مرده
مرده نشان دادن: کنایه از فراموش کردن
پیام: عشق زندگی بخش است و هرگز نمی میرد.
معنی کلمات و واژه های مهم درس هجدهم فارسی دوازدهم
مخیّله: خیال، ذهن، قوه تخیل
صادق: راستگو، روراست
سجایا: ج سجیه، خوها و عادت ها
ذکر: یاد، ورد
مکرر: تکرار شده، پیوسته
عشق قدیم: همان عشق جاودانی که ازلی و ابدی است
آن من: مال من
تلاوت: قرائت، خواندن
ناگزیر: به ناچار
جراحات: جراجت ها
سالخوردگی: پیری
صحیفه: کتاب
چین و شکن: پیچ و تاب، چروک
توجه: برای مشاهده پاسخ سوالات درس هجدهم فارسی دوازدهم، وارد لینک «جواب سوالات درس ۱۸ فارسی دوازدهم» شوید.
قبلی: معنی گنج حکمت مسافر فارسی دوازدهم
جواب کارگاه متن پژوهی قلمروهای درس هفدهم فارسی دوازدهم
معنی شعر خنده تو درس هفدهم فارسی دوازدهم
جواب درک و دریافت روان خوانی ارمیا فارسی دوازدهم
معنی کلمات و آرایه های روان خوانی ارمیا فارسی دوازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی کتاب فارسی پایه دوازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس عشق جاودانی 18 هجدهم ادبیات فارسی دوازدهم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید.
خیلی خوب بود تشکر تشکر
ممنونم ک آگاهم کردی و من هم احساسم به واژه اسممون عشقه
مطالب بسیار عالی وکامل.
مرسی ازتون