معنی و آرایه های ادبی شعر ستایش به نام کردگار فارسی دهم
ترجمه شعر ستایش به نام کردگار صفحه 10 ادبیات فارسی دهم ؛ قلمرو زبانی ، ادبی و فکری شعر ستایش فارسی دهم
معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر ستایش به نام کردگار فارسی دهم ؛ در این نوشته از بخش آموزش و پرورش ماگرتا با معنی لغات و کلمات ، قلمرو ادبی و زبانی و ترجمه شعر ستایش به نام کردگار صفحه ۱۰ کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم آشنا می شوید. در ادامه با ما همراه باشید.
بعدی: معنی شعر چشمه درس اول فارسی دهم
جواب سوال های کارگاه متن پژوهی درس اول فارسی دهم
معنی گنج حکمت پیرایه خرد فارسی دهم
معنی و قلمرو زبانی و ادبی و فکری شعر ستایش فارسی دهم
در این بخش با معنی کلمات به همراه آرایه های ادبی ، زبانی و فکری و ترجمه شعر ستایش به نام کردگار فارسی دهم آشنا می شوید.
به نام کردگارِ هفت افلاک / که پیدا کرد آدم از کفی خاک
معنی: سخنم را به نام خداوندی آغاز می کنم که آفریننده آسمان ها و زمین است. خداوندی که از مشتی خاک، انسان را آفریده است.
پیام: آغاز کارها با نام خدا
قلمرو زبانی: کردگار: آفریننده / افلاک: جِ فلک: آسمان ها / پیدا کردن: پدید آوردن / کف: به اندازه سطح داخلی دست
قلمرو ادبی: خاک: اشاره و تلمیح دارد به آفرینش انسان از خاک / قالب: مثنوی / وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن (رشته انسانی) / کف: مجاز از اندک / واج آرایی: ک / تلمیح: به آفرینش انسان از خاک/ «آدم» همیشه در ادبیات به معنای حضرت آدم است و «آدمی» به معنای انسان. / هفت افلاک: مجاز از همه جهان / بیشتر بیت ها تلمیح به آیه ای دارد. / به نام: فعل «شروع می کنم یا آغاز می کنم» به قرینه ی معنوی حذف شده است
الهی، فضلِ خود را یارِ ما کن / ز رحمت ، یک نظر در کارِ ما کن
معنی: خدایا، بخششت را همراه ما کن و از روی مهر و رحمتت به ما توجه و عنایت کن.
پیام: درخواست بخشش الهی ، طلب لطف و رحمت خداوند
قلمرو زبانی: الهی: خدایا، خدای من / فضل: لطف، توجّه، رحمت، احسان که از خداوند می رسد. / رحمت: مهربانی و بخشایندگی / نظر: نگاه
قلمرو ادبی: جناس ناقص اختلافی: یار و کار / مراعات نظیر: فضل و رحمت / یک نظر در کارِ ما کن : کنایه از توجّه و عنایت کردن
تویی رزاقِ هر پیدا و پنهان / تویی خلّاق هر دانا و نادان
معنی: تو روزی دهنده به هر پیدا و پنهانی و تو آفریننده ی هر دانا و نادان هستی.
پیام: اشاره به رزاقیت و خلاقیت خداوند
قلمرو زبانی: رزّاق: روزی دهنده / خلّاق: آفریدگار، خداوند
قلمرو ادبی: تویی: تکرار / تضاد: پیدا و پنهان، دانا و نادان / تناسب: رزّاق ، خلّاق/ ترصیع (رشته انسانی). / تلمیح: «انَّ االله هو الرّزاق» «همانا خداوند بسیار روزی دهنده است. / وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ : اوست آفریننده دانا
زهی گویا ز تو کام و زبانم / تویی هم آشکارا هم نهانم
معنی: چقدر خوب و خوش است که تو سبب قدرت سخن گفتن من هستی. تو ظاهر و باطن من هستی.
پیام: ذکر خداوند
قلمرو زبانی: زهی: هنگام اظهار خشنودی یا شگفتی از چیزی یا تشویق و تحسین کسی گفته می شود. خوشا، آفرین، شگفتا / کام: سقف دهان
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: کام و زبان و گویا / آشکارا و نهان: تضاد
چو در وقت بهار آیی پدیدار / حقیقت ، پرده برداری ز رخسار
معنی: وقتی در فصل بهار نمایان می شوی از چهره حق (که خودت هستی) نقاب را کنار می زنی.
پیام: طبیعت جلوه زیبایی های خداست
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / آمدن: شدن (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ) / پدیدار: آشکار / حقیقت: به راستی، به درستی، حقیقتاً / رخسار: چهره
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: پرده و رخسار / کنایه: پرده برداشتن کنایه از آشکار کردن / پرده از رخسار برداشتن: کنایه از آشکار شدن / تضاد: پدیدار و پرده
فروغِ رویت اندازی سویِ خاک / عجایب نقش ها سازی سوی خاک
معنی: روشنایی رخسارت را به زمین میتابانی و زمین را با گلها و گیاهان شگفت انگیز نقاشی میکنی.
پیام: فیض ایزدی بر هستی
قلمرو زبانی: فروغ: روشنایی، پرتو / عجایب: جِ عجیب؛ چیزهای شگفت انگیز و عجیب / نقش: نقاشی / عجایب نقش ها: ترکیب وصفی / مقلوب: نقش های عجیب
قلمرو ادبی: فروغ رویت: استعاره از پرتو قدرت و رحمت (روی تو مثل خورشیدی است که روشنای دارد) / خاک: تکرار
گل از شوقِ تو خندان در بهارست / از آنَش رنگ هایِ بی شمار است
معنی: پروردگارا! گل به سبب آرزومندی و دل بستگی به تو در بهار شکوفا است و به علت اشتیاق به تو رنگ هایش شمردنی نیست.
پیام: عشق جانداران به خدا
قلمرو زبانی: از آن: به این خاطر / «ش» در از آنش به «گل» بازمی گردد (جهش ضمیر)
قلمرو ادبی: تشخیص: گل / تناسب: گل، بهار، رنگ؛ شوق، خندان / خندان شدن گل: شکفتن گل / حسن تعلیل(گل رنگهای گوناگون دارد زیرا از شوق تو خندان است.)
هر آن وصفی که گویم ، بیش از آنی / یقین دانم که بیشک جانِ جانی
معنی: هر ستایشی که در وصف تو بگویم، تو از آن برتر هستی. من مطمئنم که بی تردید جان جانها هستی.
پیام: توصیف ناپذیری خداوند
قلمرو زبانی: یقین: یقیناً، بی گمان / جانِ جان: گوهره و اصل
قلمرو ادبی: آن و جان: جناس ناهمسان / تکرار: جان، آن/ واج آرایی «ن».
نمی دانم ، نمی دانم ، الهی / تو دانی و تو دانی ، آن چه خواهی
معنی: خداوندا من چیزی نمی دانم و این تو هستی که می دانی و آگاهی که خواسته ات چیست.
پیام: اقرار به نادانی
قلمرو ادبی: تکرار: نمیدانم، تو دانی / تضاد: نمیدانم، دانی / واج آرایی: «ن»، «ی» / همریشگی (رشته انسانی) / عطار: داروفروش
همچنین بخوانید: معنی و آرایه های ادبی درس دوم فارسی دهم
جواب سوالات قلمرو زبانی ، ادبی و فکری درس دوم فارسی دهم
توجه: شما دانش آموز پایه دهم رشته های نظری ریاضی ، تجربی و انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به معنی کلمات و جواب سوالات تمرین درس های کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم ، در انتهای عنوان خود عبارت «ماگرتا» را نیز در گوگل جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر ستایش به نام کردگار کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد.
خاک در بیت ۶ تکرا هستش که شما نوشتید مجاز
ولی واقعا مطالب خوب و عالی دارید
ممنون از دیدگاهتون، اصلاح شد
عالی بود👍
خیلی عالی ممنون
عالی بود^^
مرسی 🙂
بهترین سایت 👍
عالی بودش🥰🌱
بد نبود
خوب بود ولی کامل نبود 🙁
خوب بود 👍 😃
خیلی ممنون دستتون درد نکنه
عالی