جواب درک مطلب و کارگاه درس پژوهی درس هشتم فارسی ششم
پاسخ و حل پرسش های درک مطلب و کارگاه درس پژوهی صفحه 60 و 61 درس 8 هشتم دریا قلی فارسی ششم دبستان
جواب درک مطلب و کارگاه درس پژوهی درس هشتم فارسی ششم ؛ در این مقاله پاسخ و جواب سوال های درک مطلب صفحه ۶۰ و کارگاه درس پژوهی صفحه ۶۱ درس ۸ هشتم دریاقلی فارسی ششم ابتدایی را جمع آوری کرده ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
همچنین بخوانید: معنی کلمات درس 8 هشتم دریاقلی فارسی ششم
جواب سوالات درک مطلب صفحه 60 درس هشتم فارسی ششم دبستان
۱) منظور از جملهی «دریاقلی همچون دریایی خروشان بود» چیست؟
پاسخ: یعنی دین و میهن منتظر ارادهی قوی و پولادین تو هستند و اگر مکث کنی، به اسلام و ایران آسیب وارد خواهد شد.
۲) از نظر نویسنده، «دریاقلی سورانی» چگونه مردی بود؟ عبارتی از متن بیان کنید که این نظر را نشان دهد.
پاسخ: زیرا دریاقلی ترس و تردید به خود راه نداد و تصمیم گرفت تا به جای خودش و خانواده اش، میهنش را نجات بدهد.
۳) به نظر شما چه شباهتی میان کار «آرش» با «دریاقلی» وجود دارد؟
پاسخ: هم آرش و هم دریاقلی، جان خویش را برای دفاع از میهن در برابر دشمن فدا کردند.
۴) اخم کردن دریاقلی در تصویر و خم شدن او هنگام دوچرخه سواری، نشانگر چیست؟
پاسخ: از دست سربازان دشمن بعثی عصبانی و خشمگین شده بود زیرا میخواستند آبادان را به اشغال کامل خود در بیاورند.
۵) اگر به جای دریاقلی بودید، چگونه رزمندگان را از وجود دشمن آگاه می کردید؟
پاسخ: من هم مانند دریاقلی سوار بر دوچرخه و فورا خودم را به شهر می رساندم تا با فریادهایم رزمندگان را از وجود دشمن باخبر سازم.
پاسخ کارگاه درس پژوهی صفحه 61 درس هشتم فارسی ششم ابتدایی
۱) داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدس انتخاب کنید و در گروه بخوانید و دربارهی عناصر و ویژگی های آن گفت و گو کنید.
پاسخ: داستانی کوتاه در مورد شهید قدیر حیدری از زبانش مادرش، گوهر رضایی.
گفتم: چی شده خیلی سر حالی؟ گفت: قرار است من شهید بشوم، جایش را هم به من نشان دادند!. به گزارش ایسنا، جمهوری اسلامی نوشت: قدیر دوازده سالش بود، اما همیشه گریه میکرد که من میخواهم بروم جبهه، رضایت بدهید. من میگفتم: تو هنوز سنت کم است، هر وقت که بزرگ شدی میروی.
می گفت: اگر رضایت ندهید از شهر دیگری میروم جبهه. آن سالها گذشت. هفده سالش بود و چند باری هم به جبهه رفته بود و آخرین باری که به مرخصی آمد، شب یلدا بود. همه دور هم جمع شده بودیم. صبح فردا هم قرار بود برود.
آن شب تا دیروقت بیدار بودیم، هنوز خواب به چشمانش نرفته بود که با اضطراب از رختخواب بیدار شد و رفت وضو گرفت. چهرهاش خیلی خندان بود، گفتم:”چی شده خیلی سرحالی؟” گفت:”قرار است من شهید بشوم، جایش را هم به من نشان دادند!” نماز شب که خواند من هم همراه او بیدار بودم اما کم کم از هوش رفتم و چیزی نفهمیدم.
صبح که بیدار شدم آماده رفتن بود. از زیر قرآن ردش کردم و در جلوی در، پشت سرش آب ریختم؛ بیصبر شده بودم و به دنبالش به سپاه رفتم. سوار ماشین شده بود، همین که مرا دید از ماشین پیاده شد و گفت: چرا آمدی؟”
زبانم بند آمده بود و فقط تماشایش میکردم. انگار وقت دیگری برای این کار نبود! گفت: حالا که آمده ای، بیا با همین ماشین میرسانمت.” ته دلم هم همین را میخواست، اما انگار هنوز باشد را نگفته بودم که داشتم از اتوبوس پیاده میشدم.
گفتم: پسرم ان شاءالله به سلامت برگردی. گفت: مادر دعا کن که من به آرزویم که شهادت است برسم. این را که گفت، توی دلم آشوب به پا شد؛ آشوبی که دقیقا تا روز اول عید همراهم بود و درست روز اول عید بود که عیدیام را از خدا گرفتم. وقتی خبر شهادتش را آوردند دیگر آشوبی در کار نبود!
شهید قدیر حیدری در 5 فروردین 1348 در روستای ناصر آباد در استان قزوین به دنیا آمد و در 24 اسفند 1363 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
۲) داستانی در مورد عشق به میهن بیابید و در کلاس تعریف کنید.
پاسخ: برای پاسخ به این سوال می توانید مقاله “انشا در مورد ایران وطن من است” را بخوانید.
همچنین بخوانید: معنی و آرایه های شعر همه از خاک پاک ایرانیم فارسی ششم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی فارسی ششم دبستان، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
درس قبلی: جواب درک مطلب و گوش کن و بگو صفحه ۵۲ فارسی ششم
در انتها امیدواریم که مقاله جواب سوالات درک مطلب و کارگاه درس پژوهی درس 8 هشتم دریاقلی فارسی ششم دبستان ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. 🤗
عالی عالی عالی فقط یه سوال بخش دو کارگاه درس پژوهشی رو باید چطوری انجام بدیم ؟
ممنون میشم جواب بدین 😊
خیلی عالی فقط جواب هاش کوتاه باشه
سایت شما بسیار عالی است
سایت شما بسیار عالی است ❤❤🤩🤩🤩