ادبیاتفرهنگ و هنر

انشا در مورد جلسه امتحان در یکی از قالب های نوشتاری

انشا درباره جلسه امتحان در قالب خاطره و طنز صفحه 81 درس ششم نگارش پایه نهم

انشا در مورد جلسه امتحان در یکی از قالب های نوشتاری ؛ در این مطلب از بخش آموزش و پرورش ماگرتا به پاسخ و جواب انشا درباره جلسه امتحان با مقدمه و نتیجه در یکی از قالب های نوشتاری از صفحه 81 در ششم کتاب نگارش نهم پرداخته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

همچنین بخوانید: انشا در مورد یک روز از کلاس در یکی از قالب های نوشتاری

انشا در مورد جلسه امتحان در یکی از قالب های نوشتاری
انشا در مورد جلسه امتحان در یکی از قالب های نوشتاری

انشا درباره جلسه امتحان در قالب خاطره نگارش پایه نهم

واژه های امتحان و جلسه امتحان برای من همیشه واژه های استرس زا بوده است، حتی اگر درس ها را خیلی خوب بلد باشم باز هم استرس امتحان را دارم.

شاید گاهی اوقات علت این استرس به نتیجه مطلوب نرسد، مثلاً با تمام آمادگی هایی که برای امتحان دارم، اما وقتی سؤالات برگه امتحان را می بینم نمی توانم آن طور که باید به سوالات آن پاسخ دهم، یا حتی زمان هایی بوده که همین استرس باعث شده جواب بعضی از سوال ها را فراموش کنم.

گاهی اوقات تنبلی دلیل استرس من می شود، وقتی که در درس خواندن تنبلی می کنم و درس هایی را که باید در طول هفته برای امتحانات بخوانم را برای شب امتحان می گذارم، استرس کاملاً غیر قابل کنترلی را احساس می کنم. درست همان زمان است به خودم قول می‌دهم دفعه بعد این اتفاق نیفتد، اما خوب می دانم بعضی اوقات باز هم همین اتفاق پیش می آید و درس های من همگی برای شب امتحان روی هم تلنبار می شوند.

برخلاف من که جلسه امتحان برای من یک رویداد مهم محسوب می شود. برخی از دانش آموزان از این جلسه لذت می برند، زیرا درس نمی خوانند و با تقلب های حرفه ای شناخته شده امتحان می دهند و متاسفانه گاهی نمره خوبی می گیرند. اما بعضی اوقات نیز لو می روند و معلم ها بعد از آن که تقلب آن ها را دیدند، آنها از جلسه ی امتحان بیرون شان می کنند.

با این حال من جرات تقلب را نداشتم و فکر نمی کنم این راه درستی برای گرفتن نمره باشد. حال هر چقدر هم جلسه ی امتحان برایم سخت باشد، سعی می کنم تا براساس دانشی که دارم آن را به خوبی پشت سر گذاشته و از روش های نادرست مانند تقلب کردن استفاده نکنم.

انشا در مورد جلسه امتحان در قالب خاطره ای طنز نگارش نهم

سکوتی سنگین و مرگبار تمام مدرسه را مثل دادگاه در برگرفت!!! دادگاهی که در شرف اجراست، معلوم بود که همه غرق در دلهره و ترس هستند. ولی آن دادگاه نبود، بلکه اولین جلسه امتحان بود. زمان پخش شدن برگه های امتحانی رسید و پس از گرفتن برگه امتحانی خودم، دلم هری ریخت. اجازه پشت و رو کردن آن را نداشتیم، یعنی باید ورقه همانطوری که تحویل داده بودند می‌ماند.

ناگهان صدای بلندی شنیدیم. بله!! زمان شروع امتحان بود، بعد از نوشتن نام، نام خانوادگی، تاریخ و … نوبت به اولین سوال رسید، سوالی که هرچه در کتاب می‌خواندم چیزی در ذهنم باقی نمی‌ماند. شاید هم از عمد آن را نخوانده بودم، چون فقط یک بار کتاب درس سخت عربی را مرور کرده بودم.

تنها درس و کتابی که چندان علاقه ای به خواندن و یاد گرفتنش ندارم. شاید یاد گرفتن آن در خواندن و درک کردن معانی قرآن تاثیر بیشتری داشته باشد، ولی الان تعداد بیشتری از کتاب های قرآن همراه با معانی آیات می باشند.

سوال اول واقعا برام نامفهوم بود و نمیدونستم چطوری جوابش را بنویسم تا بیست بشم. ولی متاسفانه چیزی به ذهنم نمی‌رسید، جز اینکه نیم نگاهی به برگه امتحانی بغل دستیم بیندازم. اما چیزی نفهمیدم. چون فاصله به حدی بود که نمی‌توانستم خط اش را بخوانم.

اما باز هم تلاش خودم را کردم و این دفعه موفق شدم و مقداری از پاسخ سوال اول را با زیرکی تقلب کنم و باقی سوال ها را هم نسبتا پاسخ دهم و خلاصه این جلسه امتحان پر از دلهره و استرس به پایان رسید.

همچنین بخوانید: انشا در مورد کودکی من در یکی از قالب های نوشتاری

✅ به پایان مقاله انشا در مورد جلسه امتحان در یکی از قالب های نوشتاری از صفحه ۸۱ کتاب نگارش نهم متوسطه اول رسیدیم، اگر پیشنهاد یا سوالی در این رابطه داشتید حتما آن را از بخش نظرات بپرسید تا کارشناسان ما پاسخگوی شما باشند.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × سه =