انشا طنز و غیر طنز درباره کمک به همسایه ها نگارش نهم

انشا طنز و غیر طنز درباره کمک به همسایه ها نگارش نهم ؛ در این مقاله به پاسخ و جواب انشا در مورد کمک به همسایه ها طنز و غیر طنز کوتاه با مقدمه و نتیجه از صفحه 55 درس 4 چهارم کتاب نگارش نهم پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: انشا طنز و غیر طنز درباره ایستادن توی صف نگارش نهم

انشا غیر طنز در مورد کمک به همسایه صفحه ۵۵ نگارش نهم

مقدمه: کمک به همسایه در بسیاری از امور موجب رضایت پروردگار نیز می شود. انسان نباید کاری کند که همسایه اش آزرده خاطر و ناراحت شود.

بدنه انشا: در زمان ما که بسیاری از خانه ها آپارتمانی هستند رعایت حقوق همسایه ها اهمیت بیشتری دارد زیرا باید بازی ها و مهمانی های خود را به گونه ای ترتیب دهیم که سروصدا مزاحم همسایه ها به خصوص همسایه طبقه پایین نشود.

متأسفانه برخی از همسایه ها با رعایت نکردن این نکات، همسایه های دیگر را آزار می دهند و این کارها به راحتی عشق و علاقه را از ساختمان دور می کند. گاهی ممکن است همسایه ای بیمار باشد که نیاز به استراحت داشته باشد و سایر همسایه ها باید وضعیت او را بررسی کنند.

امروزه در برخی خانواده ها آنقدر از تلفن همراه استفاده می کنند که فکر نمی کنم بچه هایشان آنقدر تکان بخورند که ساختمان را تکان دهند! اما باید کمی از سروصدای ناشی از هیجان بازی های تلفن همراه و کامپیوتر را کاهش دهند.

نتیجه گیری: کمک به همسایه تنها کمک کردن در کارهای او نیست، بلکه این کمک کردن از طریق مراعات کردن و آزار نرساندن به او و خرد نکردن اعصاب او هم امکان پذیر است.

همچنین بخوانید: انشا طنز و غیر طنز درباره انتقال خون صفحه ۵۵ نگارش نهم

انشا طنز راجب کمک به همسایه ها صفحه 55 نگارش پایه نهم

مقدمه: چند روز پیش که در کنار خیابان قدم می زدم، اقدس خانم را دیدم که با قدم های لاک پشتی و هیکل خمیده اش سعی می کرد با چندین کیلو گوجه و پرتقال از خیابان رد شود. راستش را بخواهید، از آخرین باری که در چنین شرایطی به همسایه کمک کردم، سال ها می گذرد. سریع به پیرزن رسیدم و وسایل را از او گرفتم.

بدنه انشا: در حالی که هنوز به دعای زیبای اقدس خانم گوش می دادم، از خیابان رد می شدم، کیسه ای گوجه پاره شد، و عزیز دردانه های پیرزن در عرض چند ثانیه در خیابان پخش شد. صدای خنده بچه ها از یک طرف، بوق ماشین از طرف دیگر، اما چیزی که بیش از همه مرا آزار می داد، فریادهای اقدس خانم بود. بلافاصله برای فرار از خطر به سمت خانه مان دویدم. شنیده بودم که دزد همیشه به صحنه جنایت برمی گردد، اما تا الان متوجه این موضوع نشده بودم.

کلید خانه در وسط خیابان داشت برای خودش تفریح و خوش‌گذرانی می کرد.از دور اقدس خانوم را دیدم که دور و برش را پرکرده بود از همسایه ها و آشناها و خدا می داند که داشت چه داستان های افسانه ای را درست می کرد. همین که چراغ قرمز شد، سریع رفتم و کلیدم را برداشتم.

تصمیم گرفتم تا قضیه را درست کنم. من 3 کیلو گوجه فرنگی درجه یک خریدم و این دفعه مرتکب اشتباه اقدس خانم نشدم. از فروشنده گوجه‌فرنگی خواستم تا آنها را در سه کیسه جداگانه بگذارد و او هم علی رغم بی میلی و برای حفظ مشتری هم که شده ، در سه کیسه ریخت.

نتیجه گیری: بالاخره لحظه موعود فرا رسید. تقابل من با اقدس خانم. اوج تنش و هیجان. توقع داشتم گوجه به سر و صورتم بزنه و بلکه آروم بشه. خودم را برای جای خالی های سریع و صدم ثانیه ای آماده کرده بودم، ولی اقدس خانم یک بار دیگه نشون داد که چرا اینقدر مورد احترام همسایه ها هست.

به محض اینکه گوجه به دست به او رسیدم، ​​شروع به تشکر و دعا کرد. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده در حالی که از رفتار او شوکه شده بودم به سمت من برگشت و از من خواست که گوجه ها را تا دم در ببرم. از آن لحظه به بعد دید من به جهان به کمک اقدس خانوم کاملا عوض شد.

همچنین بخوانید: انشا طنز و غیر طنز درباره تلفن همراه نگارش نهم
و
انشا طنز و غیر طنز درباره ربات پیشخدمت نگارش نهم

✅ به پایان مقاله انشا طنز و غیر طنز کوتاه درباره کمک به همسایه ها از صفحه ۵۵ درس چهارم کتاب نگارش نهم متوسطه اول رسیدیم، اگر پیشنهاد یا سوالی در این رابطه داشتید حتما آن را از بخش نظرات بپرسید تا کارشناسان ما پاسخگوی شما باشند.