معنی حکایت به جوانمردی کوش فارسی دوازدهم ⏺+ آرایه های ادبی
ترجمه و مفهوم و ارایه های ادبی گنج حکمت به جوانمردی کوش صفحه 110 درس 12 کتاب ادبیات فارسی پایه دوازدهم متوسطه دوم
معنی و ارایه های حکایت به جوانمردی کوش فارسی دوازدهم ؛ در این نوشته با معنی کلمات و مفهوم و آرایه های ادبی گنج حکمت به جوانمردی کوش صفحه ۱۱۰ درس دوازدهم کتاب ادبیات فارسی دوازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
بعدی: معنی شعر خوان هشتم درس سیزدهم فارسی دوازدهم
جواب کارگاه متن پژوهی درس سیزدهم فارسی دوازدهم
معنی شعر ای میهن ابوالقاسم لاهوتی فارسی دوازدهم
جواب درک و دریافت شعر ای میهن فارسی دوازدهم
معنی شعر و آرایه های ادبی درس گنج حکمت به جوانمردی کوش فارسی دوازدهم
در ادامه به گسترش مفهوم گنج به جوانمردی کوش حکمت فارسی دوازدهم به زبان ساده پرداخته ایم:
یکی را از ملوک عَجَم حکایت کنند که دست تطاول به ما رعیّت دراز کرده بود و جور و اذیّت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کُربَت جورش راه غربت گرفتند.
معنی: از یکی از پادشاهان ایرانی نقل میکنند که به دارایی مردم دست درازی میکرد و ستم و آزار آغاز کرد تا به جایی که مردم از فریب کارهایش در جهان پراکنده شدند و به خاطر گرفتاری ستمگریاش، راه دوری از میهن را برگزیدند.
آرایه ها: نثر مسجع و آهنگین است
دست دراز کردن به مال رعیت: کنایه غارت اموال مردم
جهان: مجاز از کشور دیگر
تضاد: ارتفاع و نقصان
دست دراز کردن: کنایه از تعرض و تجاوز
زور آوردن دشمنان: کنایه از حمله دشمنان
به جهان برفتند: کنایه از به دیگر جاهای جهان مهاجرت کردند
چون رعیّت کم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خرانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
معنی: هنگامی که مردم و جمعیت کشور کم شد، درآمد دولت نیز کاست. خزانه خالی ماند و دشمنان فشار آوردند.
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد / گو در ایّام سلامت به جوانمردی کوش
معنی: هر کس برای روز گرفتاری اش یاور میخواهد به او بگو در روزگار تندرستی جوانمرد و بخشنده باشد.
آرایه ها: روز مصیبت، ایام سلامت: تضاد دارند
قالب شعر «قطعه» است چون فقط مصراع های زوج دارای قافیه هستند (گوش – حلقه به گوش)
فریادرس: کنایه از کمک
قلمرو زبانی: فریادرس: یاور، دستگیر
مصیبت: حادثه، سختی
گو: بگو
کوش: بکوش
بیت: سه جمله
فریادرس: مفعول
مصیبت: مضافٌ الیهِ مضافٌ الیه
بندهٔ حلقهبه گوش ار ننوازی برود / لطف کن که بیگانه شود حلقه به گوش
معنی: اگر بنده حلقه به گوش و مطیعت را هم مورد لطف و محبت قرار ندهی، از پیش تو فرار میکند. پس تا میتوانی لطف کن؛ که با لطف، بیگانه هم از تو فرمانبرداری میکند.
آرایه ها: حلقه به گوش: کنایه از فرمانبردار و مطیع
واژه آرایی: حلقه به گوش، لطف
نواختن : کنایه مهربانی و بخشش کردن
قلمرو زبانی: حلقه به گوش: کنایه از فرمان بردار و مطیع
ار: مخفّف اگر
نواختن (ننوازی): کسی را با گفتن سخنان محبّت آمیز یا بخشیدنِ چیزی مورد محبّت قرار دادن
لطف: محبّت، مهربانی، خوبی
بیت: چهار جمله
بنده و لطف: نقش مفعول
باری به مجلس او در، کتاب شاهنامه همی خواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون؛
معنی: به هر روی، در انجمن او از کتاب شاهنامه درباره نابودی کشور ضحاک و روزگار فریدون بیتهایی را میخواندند.
آرایه ها: به مجلس او در: دو حرف اضافه برای یک متمم
ضحاک، فریدون: تضاد
وزیر، مَلِک را پرسید: «هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و مُلک و حَشَم نداشت، چگونه بر او مملکت مقرّر شد؟»
معنی: وزیر، از شاه پرسید آیا میدانی فریدون که گنج، کشور و خدمتکار نداشت، چگونه کشوری را به دست آورد؟
آرایه ها: مملکت: مجاز از حکومت
گفت: آن چنان که شنیدی خلقی بر او به تعصّب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت.
معنی: گفت: همانگونه که شنیدهای گروهی از مردم پیرامون او با جانب داری جمع شدند و از او پشتیبانی کردند و پادشاهی یافت.
گفت: ای مَلکِ چون گِرد آمدن خلق موجب پادشاهی است، تو مر خلق را پریشان برای چه میکنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟
معنی: گفت ای پادشاه به این دلیل که جمع شدن مردم سبب پادشاهی است، تو چرا مردم را آشفته دل و آزرده میکنی؟ مگر نمیخواهی که فرمانروایی کنی؟
آرایه ها: سر: مجاز از قصد
مَلکِ گفت موجب گرد آمدن سپاه و رعیّت چه باشد؟ گفت پادشه را کَرَم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و تو را این هر دو نیست.
معنی: شاه گفت علت جمع شدن سپاه و مردم چه چیزی است؟ گفت پادشاه باید بخشندگی داشته باشد تا مردم پیرامون او جمع گردند و مهربانی داشته باشد تا در پناه حکومتش در امنیت زندگی کنند و تو هیچ یک از این دو ویژگی را نداری.
آرایه ها: ملک گفت: «موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد؟» گفت: …. ورحمت: و رحمت [ لازم است ] (حذف به قرینه لفظی)
کنایه: حلقه به گوش کنایه از فرمانبردار
گنج و مُلک و حَشَم – سپاه و رعیّت و پادشاه: مراعات نظیر (تناسب).
نکند جور بیشه سلطانی / که نیاید ز گرگ چوپانی
معنی: انسان ستمگر نمیتواند پادشاهی کند؛ زیرا هیچ گاه از گرگ نمیتوان انتظار چوپانی داشت.
آرایه ها: مصراع دوم ارسال المثل است
اسلوب معادله
گرگ و چوپانی: مراعات نظیر (تناسب)
قلمرو زبانی: جورپیشه: ستمگر، ظالم
بیت: دو جمله
جورپیشه: نقش نهاد
سلطانی: نقش مفعول
چوپانی: نقش نهاد
گرگ: نقش متمّم
پادشاهی که طرح ظلم افکند / پادشاهی که طرح ظلم افکند
معنی: شاهی که سبب پیدایش و گسترش ستم شود، گویی دیوار پادشاهی خودش را نابود میکند.
آرایه ها: طرح افکندن: کنایه از بنا نهادن
طرح ظلم افکندن: سبب پیدایش و گسترش ظلم شدن، بنیان ظلم نهادن
دیوار ملک: اضافه تشبیهی
پای دیوار کندن: کنایه از نابود کردن
طرح افکندن و پای دیوار کندن: تضاد
قلمرو زبانی: طرح افکندن: کنایه از بنا نهادن؛ طرح ظلم افکندن: سبب پیدایش و گسترش ظلم شدن، بنیان ظلم نهادن
مُلک: پادشاهی
بیت: دو جمله
مفهوم و پیام گنج حکمت به جوانمردی کوش فارسی دوازدهم صفحه ۱۱۰
پادشاهی که به مردم ظلم می کند و درد مردم را نادیده می گیرد، حکومتش سقوط می کند و رو به زوال می رود و دیگر حمایت مردم را نخواهد داشت. در این صورت حکومت او توسط همین مردم ساقط می شود.
معنی کلمات حکایت به جوانمردی کوش فارسی دوازدهم
یکی را: از یکی
ملوک: ج ملک ، پادشاه
را: به معنای از (یکی را)
عجم: ایرانی
ملوک عجم: پادشاهان ایرانی
تطاول: دراز دستی ، تجاوز ، دست بیداد
رعیت: عامه مردم
جور: ستم
غربت: غریبی، دور از خانمان
مکاید: ج مکیدت ، کیدها ، حیله ها
فعل: کار، عمل
امکاید فعلش: کیدها و مکرهایی که در کارهای او بود
اگربت: غم ، اندوه
کربت جور: اندوه حاصل از ظلم و ستم
ارتفاع: محصول زمین های زراعتی
ارتفاع ولایت: عایدات کشور و درآمدهای مملکت
نقصان پذیرفت: کاهش یافت
خزانه: گنجینه
فریادرس: یاور ، دستگیر ، مددکار اصفت فاعلی
بیگانه: اجنبی ، غریب
باری: خلاصه
مصیبت: دشواری، سختی، رنج
فریاد: کمک
زوال: نابودی
هیچ توان دانستن: آیا می توان دانست
باری: به هر روی، خلاصه
جورپیشه: ظالم و ستمگر (صفت فاعلی)
حشم: خدمتکاران، خویشان و زیردستان فرمانروا
مقرّ شد: قرار گرفت، ثبات و دوام یافت
خلق: مردم
موجب: سبب، علت
ایمن: در امان، دل آسوده، (ممال از آمن)
سلطانی: پادشاهی
که: زیرا، زیرا که
قبلی: جواب سوالات کارگاه متن پژوهی درس دوازدهم فارسی دوازدهم
معنی شعر گذر سیاوش از آتش درس دوازدهم فارسی دوازدهم
جواب درک و دریافت شعر شکوه چشمان تو فارسی دوازدهم
معنی و ارایه های شعر شکوه چشمان تو فارسی دوازدهم
جواب قلمرو های کارگاه متن پژوهی درس یازدهم فارسی دوازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی کتاب فارسی پایه دوازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و کلمات و آرایه های ادبی حکایت به جوانمردی کوش صفحه 110 درس دوازدهم کتاب فارسی دوازدهم متوسطه دوم ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. نظرات خود را در بخش دیدگاه به اشتراک بگذارید. 😃
خیلی کمک کرد ممنون