انشا در مورد خاطرات یک درخت کهنسال با مقدمه و نتیجه گیری
انشاء دانش آموزی و ساده روان در مورد خاطرات یک درخت کهنسال با مقدمه و نتیجه گیری و توصیفات زیبا
انشا در مورد خاطرات یک درخت کهنسال: من دفتری دارم قطور و به قدمت صفحات تاریخ که هر برگش را خط به خط می دانم. برای دریافت اطلاعات بیشتر در بخش انشا ماگرتا با ما همراه شوید.
انشا پیشنهادی : انشا در مورد اگر من یک درخت بودم
انشا در مورد خاطرات یک درخت کهنسال
مقدمه: روزهای زیادی از عمرم گذشته و حوادث بسیاری را در خود دیده ام. طوفان و سیل و زلزله و جنگ و روزهای خوش بهار و باران را هم خوب به یاد دارم. خاطرات مردمانی که در کنارم نشستند و حرف ها با هم زدند و مرا شاهد گرفتند و من همه را خوب به یاد دارم.
بدنه: درختی کهنسالم که شاید بیشتر از صد سال عمر داشته باشم و در بهترین جای این گذرگاه عمومی و در میان رفت و آمد مردم جای دارم. گاهی عروسی و دامادی در کنارم عکس یادگاری گرفتند و زمانی هم دو عاشق را دیدم که چه دلبرانه با هم حرف می زدند و مرا شاهد قرار خود کردند و من سالهای سال میعادگاه عاشقان بوده ام.
گاهی مادری و پسری در کنار من نشستند و شامی و ناهاری خوردند و سال بعد مادر از دنیا رفت و حال پسرش هر سال به یاد مادر به کنارم می آید. مادری هنگام سربازی پسرش در کنار من او را راهی کرد و هر بار که گذرش می افتد از من یاد می کند.
من ایستگاه و محل قرار زایران زیادی بوده ام و گاهی بهترین و راحت ترین آدرس، روزگاری پستچی قدیمی نامه ها و بسته هایش را کنار من توزیع می کرد. من خاطرات رزمندگانی را از کنار من اعزام می شدند را خوب به یاد دارم و آن خاطره خوش رهایی و بازگشت اسرای جنگ کشورم را هم به یاد دارم.
خاطرات عاشقانه پیر مرد و پیر زنی که اولین سفر مشهدشان را از کنار من رفتند و حالا هر بار یادشان می آید که از کجا و چه زمانی به مشهد رفتند. من پسربچه های زیادی را به یاد دارم که از شاخه های من بالا می رفتند و هر کدام مردانی بزرگ شده اند و گاهی در کنار من با هم می نشینند و حرف می زنند.
نتیجه گیری: جان بخشیدن به اشیا موجب زیباترشدن نوشته می گردد. چه بسیار سخنانی که به این شیوه می توان نوشت و بر زبان جاری کرد. نوشتن را فراموش نکنیم و از تمام عناصر طبیعت برای بهتر شدن نوشته خویش بهره بگیریم.
انشا درباره خاطرات درخت کهنسال
مقدمه: من درخت توت کهنسالم که سالهاست مردم در روزهایی که توتم زیاد می شود، کنارم جمع می شوند و حرف ها می زنند و توت می خورند و می روند.
بدنه: من درختی طناز و قدیمی هستم که در کنار عروس بهار مشاطه به دست هر سال با شکوفه های رنگارنگ طلوع طلیعه بهار را سر می دهم. شکوفه های سرخ و سفید من میوه های خوش طعمی می شوند و کام مردم را شیرین می کنند.
من همان درختی هستم که روزهای خوش و تلخ فراوانی از این مردم دیده ام. روزهایی که با ریسه شادی بزم عروسی برپا می کنند و گاهی هم حجله عزا کنارم می بندند و مرا مرهم و همدم خود می دانند. من سخن زیبای اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده بدان یا عاشق است یا گریه کرده را فراوان و با چشم خود دیده ام و فقط شاهد بوده ام.
من درختی ناب و پر از عشق و زندگی هستم که تمام رویدادهای خوش و شیرین را به شما یاد آوری می کنم. من جشن های مکرر اعیاد و هزاران روز خوش را به یاد دارم و هر سال در مراسم محرم هم کنارتان هستم. این عزای جاوید را سالهاست که به یاد دارم و از روزی که نهالی زیبا بودم، تا امروز که حدود صد سال دارم، برای برگزاری این مراسم بی تاب بوده ام و حس عجیبی به این صاحب عزا دارم. شاخه های من بازی گاه پسربچه هایی بوده که گروهی از آنها به بهترین مدارج رسیده اند و هر بار مرا یاد می کنند و گروهی هم در صحنه های مختلف جنگ و دفاع از وطن به شهادت رسیده اند و یکی ار این عزیزان روی من جمله جذابی نوشت که اگر امدید و من نبودم و شهید شده بودم، اینجا و در عزای حسین یادم کنید.
مادری که فرزندش را راهی جنگ و جبهه کرد و حالا هر بار به قرارگاه عاشقی می آید و با من نجوا می کند. آری من خاطرات زیبایی از زندگی را برای شما رقم زده ام و حالا از شما می خواهم که همه خاطراتم را به یاد داشته باشید و از من به خوبی مراقبت کنید.
نتیجه گیری: خاطره گویی از زبان موجودات موجب بهتر شدن قلم دانش آموز و یا هر نویسنده ای می گردد. بهتر است که از تمام روش های ادبی برای پرورش و بهتر شدن نوشته های خود استفاده کنید.
انشاء های پیشنهادی :
انشا درباره قطع درختان
و
انشا در مورد جدایی تلخ برگ از درخت
و
انشا در مورد درخت
☑️ به پایان انشا درباره خاطرات یک درخت کهنسال رسیدیم. برای درج دیدگاه می توانید از بخش نظرات در انتهای همین مطلب استفاده نمایید.