زندگینامه پروفسور سمیعی: موفقیتها و نوآوریهای علمی در عرصه پزشکی
زندگینامه پروفسور مجید سمیعی ؛ جراح برجسته مغز و اعصاب جهان و بنیانگذار مرکز بینالمللی علوم اعصاب در هانوفر آلمان
پروفسور مجید سمیعی، جراح برجسته مغز و اعصاب، یکی از افتخارآفرینترین دانشمندان ایرانی در عرصه پزشکی جهان است. او با سالها تلاش و نوآوری در علم جراحی مغز، به نامی شناختهشده و معتبر در سطح بینالمللی تبدیل شده است. دستاوردهای او نهتنها برای ایران، بلکه برای جامعه علمی و پزشکی سراسر دنیا ارزشمند و ماندگار است.
زندگی پروفسور سمیعی روایت انسانی است که با عشق به علم و نجات جان انسانها، قلههای موفقیت را فتح کرد. او با تربیت شاگردان فراوان، مدیریت مراکز علمی و انجام جراحیهای پیچیده، الگویی درخشان برای پزشکان و نسل جوان است که نشان میدهد تلاش و دانش میتواند مرزهای جهانی را درنوردد. در ادامه در بخش زندگینامه ماگرتا همراه ما باشید.

باکس پروفایل (مشخصات فردی و حرفهای)
| عنوان | اطلاعات |
|---|---|
| نام | مجید سمیعی |
| تولد | ۱۳۱۶ خورشیدی / ۱۹۳۷ میلادی؛ زادهٔ تهران با ریشه و بالندگیِ خانوادگی در گیلان |
| ملیت/اقامت | ایرانی–آلمانی |
| رشتهٔ تخصصی | جراحی مغز و اعصاب؛ تمرکز ویژه بر قاعدهٔ جمجمه، زاویهٔ پلمخچه، نوروم آکوستیک (شوانوم وستیبولار)، مننژیومهای پتروکلایوال، ضایعات ساقهٔ مغز |
| مراکز مهم فعالیت | دانشگاهها و بیمارستانهای آلمان؛ بهویژه هانوفر و «مؤسسهٔ بینالمللی علوم اعصاب» (INI) |
| جایگاههای علمی | استاد و رئیس دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در مراکز دانشگاهی آلمان؛ بنیانگذار و رئیس INI هانوفر؛ راهاندازی/مشاورهٔ مراکز همکار در کشورهای مختلف |
| حوزههای اهتمام | میکروجراحی قاعدهٔ جمجمه، آموزش ساختارمند فلوشیپ، آناتومی جراحی اعصاب، استانداردهای ایمنی و پایش عصب |
| خانواده | همسر و فرزندان؛ از جمله فرزند طبیب (نروسارجن) که در مدیریت و درمان INI نقش دارد |
| شناسهٔ حرفهای | رویکرد مرحلهای، برنامهٔ آمادگیِ پیشعمل، تیمهای چندرشتهای، آموزش مبتنی بر اطلس و مدلهای سهبعدی، حفظ عصبِ صورت و شنیداری |
| جوایز و تکریمها | جوایز علمی و مدنی از نهادهای تخصصی بینالمللی و برخی دولتها؛ حلقهها و مدالهای شهری–علمی اروپا و آسیا |
کودکی و خانواده
پیوندِ تهران و گیلان؛ زیستِ دو فرهنگ
سامانِ کودکی سمیعی از تهران آغاز شد، اما ریشه و بالندگیِ خانوادگیاش در رشت شکل گرفت؛ شهری که بافت اجتماعی صمیمی و مدرسههای پویا داشت و از او دانشآموزی سختکوش، منظم و درسخوان ساخت. این «دوفرهنگیبودن»—زندگی میان پایتخت و شمال—شخصیتی منعطف، اجتماعی و درعینحال منضبط به او بخشید.
خانهای اهل خواندن و دقیقکاری
در خانوادهٔ او «دانستن» ارزش بود. کتاب و مجله در دسترس قرار میگرفت و تشویق به کنجکاوی جریان داشت. این فضا، عادتِ «سؤالِ خوب پرسیدن» را در نوجوانیاش جا انداخت؛ عادتی که بعدها در اتاق عمل و درس، به «پرسش از بهترین مسیرِ آناتومیک» ترجمه شد.
حساسیت به کار دقیق
از همان نوجوانی، به کارهای دقیقِ دستی علاقه داشت: بازکردن و بستنِ وسایل و تلاش برای فهمِ سازوکارِ درونی. این میلِ بررسیِ جزئیات، در انتخاب سرنوشتساز «جراحی مغز و اعصاب» نقش داشت؛ رشتهای که هم صبر میخواهد، هم دستِ مطمئن، و هم ذهنِ طرحریز.
تجربهٔ مسئولیت در سنین پایین
شرایط خانوادگی–اجتماعی او را از زودهنگام با مفهوم «تکیهگاه بودن» آشنا کرد: انتظارِ خانواده و معلمها از او، همواره «سرآمدن» بود، اما نه بهمعنای رقابتِ پوچ؛ به معنای آنکه اگر کاری پذیرفت، تا آخر باکیفیت انجام دهد. 🙂

تحصیلات و علاقه به علم
دبیرستان تا دانشگاه؛ انتخابی که عزم میخواست
سمیعی از همان سالهای دبیرستان علائق علمیِ دودسته داشت: علوم زیستی و دقتهای فنی. پزشکی انتخاب شد، چون میتوانست هر دو را با هم جمع کند. برای تحصیلات دانشگاهی راهی اروپا شد و در دانشکدهای با استانداردهای سختگیرانهٔ بالینی و پژوهشی، پزشکی عمومی را گذراند.
گذار به جراحی اعصاب
ورود به جراحی اعصاب به معنای آغازِ دورهای از «تربیتِ دست و ذهن» بود. کار با میکروسکوپ، تمرینهای حیوانی، اتودهای آزمایشگاهی روی آناتومی قاعدهٔ جمجمه، کار با ابزارهای ظریف، بخشی از برنامهٔ آموزشیاش را تشکیل داد. او یاد گرفت که هر میلیمتر در این رشته «جهانی از پیامدها»ست.
آشنایی با مکتبهای اروپایی
در دهههای میانی قرن بیستم، مکتبهای جراحی اعصاب اروپا—از زوریخ تا هانوفر—هر یک زبان و سنت آموزشی ویژهای داشتند. سمیعی با چند مکتب همنفس شد و از هر کدام چیزی گرفت: از یکجا نظم پروتکل، از دیگری جسارتِ ورود به مناطق دشوار، و از سومی روحیهٔ تیمی.
پژوهش دانشگاهی و آناتومی کاربردی
پایاننامهها و مقالات نخستین او روی مرزِ آزمایشگاه و اتاق عمل حرکت میکرد: چگونه میتوان با تغییر زاویهٔ ورود، عوارض را کم کرد؟ کدام مسیرها به حفظ عصبِ صورت و شنوایی کمک میکند؟ این پرسشها بذرِ پروژههای بزرگترِ سالهای بعد شد.

شروع فعالیت حرفهای
دستیار تا رئیس؛ پلههای دقیق
پس از تربیت تخصصی، سمیعی مسیرِ معمولِ اروپایی را طی کرد: دستیار، فلوشیپ، متخصصِ مستقل، دانشیار، استاد و در نهایت رئیس دپارتمان. اما امضای شخصیاش از همان دورهٔ فلوشیپ آشکار بود: تهیهٔ «پیشنقشهٔ جراحی» با ترسیمِ زوایا و تونلهای آناتومیک.
ساختنِ تیم چندرشتهای
او خیلی زود دریافت که جراحی قاعدهٔ جمجمه بدون تیمی منسجم—نورولوژیست، نوروفیزیولوژیست، رادیولوژیست، گوشوحلقوبینی، بیهوشیِ با تجربهٔ پایش عصب—بهینه نمیشود. بنابراین در هر مرکز، پیوندهای بین بخشی را تقویت کرد و برای استانداردهای اتاق عمل «زبان مشترک» ساخت.
قاعدهٔ جمجمه؛ حیطهٔ دشوار اما قابلفتح
ورودِ برنامهریزیشده به زاویهٔ پلمخچه و پتروکلایوال، همراه با بهروزرسانیِ ابزارها (میکروسکوپهای پیشرفته، دریلهای ظریف، سیستمهای پایش عصب) امکان داد تا به جایِ «به هر قیمت برداشتنِ تومور»، فلسفهٔ «باقیماندنِ کارکرد» را محور قرار دهد. همین تغییرِ پارادایم، نام او را سر زبانها انداخت.
آغازِ تربیتِ بینالمللی
دعوت از جراحان جوان از آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی برای فلوشیپهای کوتاهمدت و بلندمدت، شبکهای از شاگردان و همکاران بینالمللی ساخت. بسیاری از آنان بعدها دپارتمانهای مرجع در کشورِ خود شدند و روشهای او را با زمینهٔ محلی تطبیق دادند.

مسیر شهرت و محبوبیت
چرا «هانوفر» نقطهٔ عطف شد؟
هانوفر برای سمیعی تنها یک شهر نبود؛ «مدرسه» بود. زیرساختها، همکاری دانشگاهی و بیمارستانی، و فضای صنعتی–دانشی ایالت نیدرزاکسن، امکانِ ایجادِ مدلی نو از بیمارستان–پژوهشگاه را فراهم کرد. از دل همین بستر، «مؤسسهٔ بینالمللی علوم اعصاب» (INI) زاده شد.
INI؛ ایدهای که به نهاد بدل شد
INI بر سه ستون بنا شد: درمانِ کیسهای پیچیده، آموزشِ ساختارمند، و پژوهشِ میانرشتهای. معماری و تدارکات آن با نگاهِ «گردِ میز» بود: همهٔ تخصصها کنار هم تصمیم میگیرند؛ خودِ بیمار و خانوادهٔ او نیز در جریانِ انتخابها قرار میگیرند. این فرهنگِ شفاف، اعتماد عمومی ساخت.
زبانِ جهانیِ آموزش
سمیعی در همایشها و کارگاهها با زبان ساده و اسلایدهای شفاف، تجربهٔ خود را ترجمه میکرد. او کمتر وارد جدلهای لفظی میشد و بیشتر «ویدئو–درس» نشان میداد: ورود، حاشیهٔ امن، نقطهٔ خطر، مسیرِ خروج. این زبانِ تصویری، مخاطبانِ متکثر را جذب کرد. 🎥
روایتهای رسانهای و محبوبیت اجتماعی
طبیعتاً رسانهها روی کیسهای استثنایی و نجاتهای دراماتیک تمرکز کردند. هرچند او با هیجانزدگی رسانهای میانهای نداشت، اما روایتِ عمومی از «دستی که میلرزاند اما نمیلرزد» به نمادِ امید برای خانوادههای بیمارانِ سخت بدل شد.

آثار علمی شاخص (با توضیح تحلیلی)
اطلسها و کتابهای قاعدهٔ جمجمه
مجموعهٔ کتابهای او و همکاران دربارهٔ جراحی قاعدهٔ جمجمه و زاویهٔ پلمخچه، نقشهٔ راه نسلهای بعدی شد. ارزش این آثار در «ترجمهٔ سهبعدیِ آناتومی به مراحل قابلِ آموزش» است: هر فصل با دیدهای متعدد، لندمارکها، خطرگاهها و تمهیداتِ حفظ عصب را نشان میدهد.
مقالات مرجع دربارهٔ نوروم آکوستیک
سری مقالاتی که بر نتایج جراحی نوروم آکوستیک (شوانوم وستیبولار) تکیه داشت، رویکردِ حفظِ عصبِ صورت و شنوایی را از «آرزو» به «استاندارد» تبدیل کرد. طبقهبندیِ مرحلهای اندازه و گسترش تومور و گزارشِ نتایج بلندمدت، معیارهای مقایسه را روشن کرد.
جراحی مننژیومهای پتروکلایوال
در برخورد با این تومورهای عمیق و نزدیک به ساقهٔ مغز، او با توصیف مسیرهای چندگانه—از رویکردهای خلفی–جانبی تا مسیرهای کمتهاجمیتر—سطح خطر را لایهلایه کرد و اجازه داد تیمها با توجه به مهارت و تجهیزات خود «بهینهترین» راه را انتخاب کنند.
پروژههای نهادی: INI و شبکهٔ آموزش جهانی
تأسیس INI در هانوفر، راهاندازی یا مشاورهٔ ساختِ مراکز همکار در کشورها، و تدوین دورههای استانداردِ فلوشیپ، «آثار نهادی» اوست: دستاوردهایی که فراتر از یک مقاله یا کتاب، ظرفیت یک نظام سلامت را بالا میبرند.

تحلیل «پروندههای ماندگار» (دستاوردهای پایدار)
پارادایم «حفظ کارکرد»
در دورهای که «برداشتن کاملِ تومور» عموماً هدف نهایی تلقی میشد، سمیعی یادآوری کرد که «زندگی با کیفیت» گاه مهمتر از «تصویر کاملِ پاکِ MRI» است. او الگوی تصمیمگیریِ مشترک را پیش برد: گاهی باقیگذاشتنِ امنِ تودهٔ ریز بهتر از آسیبِ عصب است.
الگوریتم زونبندی در قاعدهٔ جمجمه
با تکیه بر لندمارکهای ثابتِ آناتومیک، او «زونبندی» برای ورود و خروج تعریف کرد: هر زون با خطرهای مشخص و ابزارهای مناسب. این زبان مشترک، تعاملِ تیمها و آموزش رزیدنتها را استاندارد کرد.
آموزش مبتنی بر ویدئو و مدل
او درک کرد که اطلسهای دوبعدی کافی نیستند. ترکیب ویدئوهای جراحی، مدلهای سهبعدی و کارگاههای «دیسکتور» (تشریح روی کاداور) کیفیت یادگیری را جهش داد؛ بهویژه برای جراحان کشورهای کممنبع که دسترسی به کیسهای زیاد ندارند.
تیمسازی و اقتصاد سلامت
سمیعی نشان داد که «بهترین جراح» بهتنهایی کارِ بزرگی نمیکند؛ تیمی آموزشدیده، پروتکلهای روشن، و مدیریتِ زمان–هزینه، مجموعاً نتیجهٔ بهتر میدهند. این عقلانیت، الهامبخش مدیران بیمارستانی نیز شد.

سبک جراحی و آموزش
مرحلهبندی و نقشهٔ پیشعمل
پیش از هر عمل، نقشهٔ ورود، مسیرِ حرکت، نقاطِ توقف و خروج مشخص میشود. سمیعی تأکید دارد که «غافلگیری» در اتاق عمل نشانهٔ ناکافیبودنِ برنامهریزی است. تصویرنگاریِ پیشرفته (امآرآی با سکانسهای اختصاصی، سیتی با نماهای بازسازیشده) بخشی از نقشه است.
میکروجراحیِ محافظهکار
هرچند ورود به مناطق سخت، شهامت میخواهد، اما فلسفهٔ او «جسارتِ حسابشده» است، نه قمار. حفظ عصب هفتم و هشتم، شریانهای سوراخکنندهٔ ساقه و مسیرهای جمعوجورِ اعصاب جمجمهای، خطوط قرمزِ اویند.
پایش عصب و تیمِ چندرشتهای
پایش داخلعملیِ عصبهای صورت و شنوا، و همکاری تنگاتنگ با نوروفیزیولوژیستها، هستهٔ سبک اوست. بیهوشی با فشار خونِ کنترلشده، مدیریت مایع مغزی–نخاعی و ترمیم دقیق دورا، مانع از عوارضِ پس از عمل میشود.
آموزشِ شفاف و انتقادپذیر
در جلسات مرور کیسها، شکستها همپوشانی نمیشود. او شکستِ صادقانه را «معلمِ بزرگ» میداند و از شاگردان میخواهد ویدئوهای عارضهدار را نیز تحلیل کنند؛ روشی که فرهنگِ ایمنی را تقویت میکند. 🙂

زندگی شخصی
خانواده و پیوندِ حرفه
سمیعی بخش بزرگی از زندگی را در محیطهای دانشگاهی اروپا گذراند، اما پیوند خانوادگی برایش مهم بوده است. حضور فرزندِ پزشک در کنار او، این پیوند را حرفهایتر کرد: انتقالِ تجربه از نسلِ اول به دوم در قالبِ یک نهاد.
ایراندوستیِ کارآمد
او بارها بر تعلق خاطر به ایران تأکید کرده و هرگاه زمینه فراهم بوده، در راهاندازی یا مشاورهٔ مراکز درمانی و آموزشی در کشور کمک کرده است. این تعلق، در پروژههای مشترک، دورههای آموزشی و پذیرشِ فلوشیپها نمود داشته است. 🇮🇷
سادگیِ زیست و پشتکار
با وجود نام و اعتبار جهانی، سبک زندگیاش ساده و متمرکز بر کار است: بیداریهای سحرگاهی، مرور کیسها، تمرین دست با میکروسکوپ آموزشی و قدمزدن برای تخلیهٔ ذهن.

حواشی و چالشها
توقعات افراطی رسانه
وقتی رسانهها کسی را «بهترینِ جهان» مینامند، توقعات عمومی گاه از حد میگذرد. سمیعی بارها تأکید کرده که جراحی مغز میدانِ احتمالهاست، نه قطعیتها. موفقیت یعنی «حداکثرِ ایمنی با اطلاعات موجود»، نه معجزه.
پروژههای ساخت و انتظارات اجتماعی
پروژههای ساختِ مراکز بزرگ—چه در اروپا، چه در خاورمیانه—همیشه با چالشهای مالی، اداری و رسانهای مواجهاند. گاهی تأخیرها یا اختلافنظرهای مدیریتی، به نامِ او نوشته میشود؛ حال آنکه چنین پروژههایی حاصلِ مشارکتِ چندین نهاد است.
نقدهای علمی
در جامعهٔ علمی، دربارهٔ رویکردهای محافظهکار یا تهاجمی همیشه بحث هست. برخی همکاران بر «برداشت کامل» پا میفشارند، برخی دیگر—همفکر با سمیعی—کیفیت زندگی را در اولویت میگذارند. این جدلها بخشی از پویایی علم است و به بهبود پروتکلها کمک میکند.

جوایز و افتخارات
علمی–حرفهای
- دریافت جوایز و حلقههای افتخار از انجمنهای جراحی مغز و اعصاب اروپا و جهان برای سهم در قاعدهٔ جمجمه و آموزش بینالمللی.
- نشانها و تقدیرهای دانشگاهی از مراکز متعدد برای تربیت فلوشیپها و ارتقای استانداردهای ایمنی.
مدنی–فرهنگی
- تکریمهای شهری و کشوری در اروپا و آسیا برای خدمات علمی–انساندوستانه.
- نقش مشورتی در شکلدهی به استانداردهای بیمارستان–پژوهشگاههای نوین و تقدیرهای مرتبط.
وزنِ میراث او بیش از جایزهها در «تغییرِ پایدارِ روشها و نهادها»ست.
تأثیرگذاری و میراث
معیارهای نو برای قاعدهٔ جمجمه
با تثبیتِ مسیرهای آناتومیک، زونبندی خطر، پایش عصب و گزارشهای منظمِ نتایج، او به شکلگیری «استانداردِ جهانیِ ایمنی» کمک کرد. امروز بسیاری از دپارتمانها با همین زبان مشترک، کیفیت را میسنجند.
شبکهٔ جهانی شاگردان
صدها رزیدنت و فلو، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، از مدرسهٔ او گذشتهاند. این شبکه، انتقال تجربه و پشتیبانیِ حرفهای را در سراسر جهان ممکن کرده و به بیماران کشورهای کممنبع نیز سود رسانده است.
نهادسازیِ ماندگار
INI بهعنوان مدلِ «بیمارستان–پژوهشگاه» نشان داد که میتوان درمان پیچیده، آموزش و پژوهش را در یک چرخهٔ هوشمند ادغام کرد. نسخههای بومیِ این مدل در چند کشور به اجرا درآمده یا در حال شکلگیری است.
فرهنگِ ایمنی و صداقتِ بالینی
تأکید بر مرور صادقانهٔ عوارض، ثبتِ دقیق، و گفتوگوهای بینبخشی، فرهنگِ ایمنی را نیرومند کرد؛ میراثی که نسلهای بعد قدر آن را بیشتر خواهند دانست. ✨

جدول آثار و پروژهها (گزیدهٔ کاربردی)
کتابها و اطلسها
| عنوان | محور | توضیح |
|---|---|---|
| اطلس جراحی قاعدهٔ جمجمه | مسیرهای ورود و لندمارکها | دیدهای چندگانه، نقاط خطر، تمهیدات حفظ عصب |
| جراحی زاویهٔ پلمخچه و نوروم آکوستیک | حفظ عصب صورت و شنوایی | الگوریتمهای تصمیمگیری، نتایج بلندمدت |
| مننژیومهای پتروکلایوال | رویکردهای خلفی–جانبی | انتخاب مسیر متناسب با آناتومی و اندازهٔ تومور |
| اصول میکروجراحی اعصاب | ابزار، ارگونومی، پایش عصب | فلسفهٔ کار ایمن با میکروسکوپ و تیم چندرشتهای |
مقالات و گزارشهای مرجع
| موضوع | دستاورد | اثر بالینی |
|---|---|---|
| نتایج جراحی نوروم آکوستیک | گزارشهای حجیم با پیگیری طولانی | معیارِ حفظ عملکرد و سنجش کیفیت |
| طبقهبندی گسترش تومورهای زاویهٔ پلمخچه | زونبندی و فازهای ورود | استانداردسازی مقایسهٔ نتایج مراکز |
| تکنیکهای ورود به پتروکلایوال | مقایسهٔ رویکردها | کاهش عوارض ساقهٔ مغز و عصبهای جمجمهای |
| پایش عصب داخلعملی | پروتکل و آستانهها | کاهش فلج عصب صورت و بهبود شنوایی |
پروژههای نهادی
| پروژه | جایگاه | کارکرد |
|---|---|---|
| مؤسسهٔ بینالمللی علوم اعصاب هانوفر (INI) | بنیانگذاری و مدیریت علمی | درمانهای پیچیده، آموزش، پژوهش |
| مراکز همکار منطقهای | مشاوره/همکاری آموزشی | انتقال استانداردها و تربیت فلوهای بومی |
| برنامههای فلوشیپ بینالمللی | شبکهٔ جهانی | آموزش ساختارمند و بازگشتِ دانش به کشورهای مبدا |
سؤالات متداول
۱) چرا نام سمیعی با قاعدهٔ جمجمه گره خورد؟
چون او با ترکیبِ نقشههای آناتومیک، رویکردهای مرحلهای و پایش عصب، ریسکِ ورود به مناطقِ بسیار حساس را کاهش داد و حفظِ کارکرد را به معیار تبدیل کرد.
۲) آیا «برداشت کامل تومور» همیشه هدف است؟
نه؛ فلسفهٔ امروز—همسو با دیدگاه سمیعی—این است که کیفیت زندگی مهمترین معیار است. گاهی باقیگذاشتنِ امن بهتر از آسیب دائمیِ عصبی است.
۳) نقش INI در آموزش جهانی چیست؟
INI مدلی برای ادغام درمان، آموزش و پژوهش است؛ فلوها با کیسهای پیچیده، پروتکلهای ایمنی و کار تیمی آشنا میشوند و این دانش را به کشور خود میبرند.
۴) آیا روشهای او فقط در مراکز پیشرفته قابل اجراست؟
اصولِ پایه—نقشهٔ پیشعمل، احترام به آناتومی، تیمسازی—در هر سطحی قابل پیادهسازی است؛ ابزارهای پیشرفته کیفیت را بالاتر میبرند، اما اصلِ فکر مهمتر است.
۵) بزرگترین میراث او چیست؟
نهادسازی و فرهنگِ ایمنی: تربیت نسلی که «بهخوبی فکر میکند، با دقت میبُرد و به کرامت بیمار وفادار میماند». 🌟
سخن پایانی
پروفسور مجید سمیعی مصداقِ «پزشک–نهادساز» است: کسی که نهفقط با دستانش، که با ذهن و سازماندهیاش درمان میکند. او جراحی قاعدهٔ جمجمه را از حیطهٔ قمارهای پرخطر به قلمروِ تصمیمهای سنجیده برد؛ با نقشه، تیم و صداقت.
درسهایی برای نسل امروز
نخست: «هر میلیمتر مهم است»—در جراحی و در زندگی. دوم: «تیم از فرد بزرگتر است»—موفقیت پایدار وقتی میآید که همهٔ اجزا همصدا شوند. سوم: «تعلیم، تکثیرِ امید است»—هر شاگردِ خوب، صدها بیمار را در آینده منتفع میکند.
افق پیشِ رو
با پیشرفتهای تصویربرداری، رباتیک و واقعیت افزوده، همان فلسفهٔ پایهٔ سمیعی—نقشه، ایمنی، احترام به عصب—پیششرط بهرهگیری از فناوریهای نو خواهد بود. میراث او در این افق، زبانی مشترک برای گفتوگوی علم و اخلاق است. 🧭
پیام الهامبخش
اگر بهدنبالِ معیار برای کارِ درست هستیم، به «حفظِ کرامت» نگاه کنیم: در علم، در درمان، و در آموزش. این معیار، رازِ ماندگاریِ نامهایی است که فراتر از مرزها و نسلها میدرخشند. ✨
نظر شما چیه؟
- بهنظر شما مهمترین نوآوری سمیعی در قاعدهٔ جمجمه کدام است و چرا؟
- آیا در کشور شما میتوان مدل «بیمارستان–پژوهشگاه» را با منابع موجود پیاده کرد؟ چه موانعی سر راه است؟
- در تصمیم میان «برداشت کامل» و «حفظ کارکرد»، کدام معیارها باید وزنِ بیشتری داشته باشند؟
- تجربهٔ شما از آموزش ویدئویی در جراحی یا علوم دیگر چیست؛ چطور میتوان کیفیت آن را افزایش داد؟


















