معنی شعر مست و هشیار درس دوم فارسی دوازدهم ❤️+ آرایه های ادبی
گام به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی شعر مست و هوشیار درس 2 دوم ادبیات فارسی دوازدهم
معنی شعر مست و هشیار درس دوم فارسی دوازدهم ؛ در این نوشته با معنی کلمات و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی متن درس ۲ دوم شعر مست و هشیار پروین اعتصامی کتاب ادبیات فارسی دوازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
بعدی: معنی شعر در مکتب حقایق فارسی دوازدهم
جواب درک و دریافت شعر در مکتب حقایق فارسی دوازدهم
معنی شعر آزادی و دفتر زمانه درس سوم فارسی دوازدهم
جواب قلمرو های کارگاه متن پژوهی درس سوم فارسی دوازدهم
معنی گنج حکمت خاکریز فارسی دوازدهم
معنی و ارایه های ادبی و زبانی شعر مست و هشیار درس دوم فارسی دوازدهم
در زیر می توانید معنی و قلمروهای ادبی و زبانی شعر مست و هوشیار درس 2 دوم فارسی دوازدهم را مشاهده نمایید:
قالب و درون مایه و وزن شعر مست و هشیار پروین اعتصامی چیست؟
پاسخ: قالب شعر: قطعه / درون مایه: ترسیم فساد و تزویر اجتماع / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
۱- محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت / مست گفت: ای دوست این پیراهن است افسار نیست
معنی: محتسب، مأمور اجرای حکام دین، در راه مستی را دید و یقهٔ پیراهنش را گرفت. مست گفت: ای دوست، این پیراهن است که آن را گرفتهای، افسار نیست.
قلمرو زبانی: محتسب: ماموری که کار وی نظارت بر اجرای احکام دین بود
گریبان: یخه
افسار: عنان
«-َش» در گریبانش: نقش مضاف الیه
*افسار: تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ و … میبندند
دوست: نقش منادا و منظور محتسب
قلمرو ادبی: محتسب: نماد انسان دورو
مست: انسان یکرو، پاکدل
گریبان، پیراهن: تناسب
است، نیست: تضاد
مست، است: جناس ناهمسان
مست: واژه آرایی
ادبیات مناظره یا چالشی
پیام: اشاره به برخورد تحقیرآمیز مأموران حکومتی است با متهم.
۲- گفت: مستی زان سبب افتان و خیزان میروی / گفت: جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست
معنی: (محتسب) گفت: تو مست هستی، به همین دلیل تلوتلوخوران راه می روی. (تعادل نداری) مست پاسخ داد: اشکال و گناه در راه رفتن من نیست بلکه راه هموار و صاف نیست.
قلمرو زبانی: افتان و خیزان: تلوتلو خوران
جرم: گناه، بزه
بیت: شش جمله
جملۀ پنجم: شیوۀ بلاغی و بقیۀ جملات شیوۀ عادی
قلمرو ادبی: افتان، خیزان: تضاد
گفت: واژه آرایی
هموار نبودن راه: کنایه از گستردگی فساد در جامعه
پیام: فساد اجتماعی
۳- گفت میباید تو را تا خانه قاضی برم / گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست
معنی: (محتسب) گفت باید تورا به خانه ی قاضی ببرم. پاسخ داد که برو و صبح بیا چرا که قاضی نیمه شب بیدار نیست (خود قاضی الان مست و ناهشیار است)
قلمرو زبانی: میباید: لازم است
رو و آی: هر دو فعل امر به معنای برو و بیا
بیت: هفت جمله
خانه: نقش متمم
بیدار: نقش مسند
قلمرو ادبی: صبح، شب: تضاد و تناسب
رو، آی: فعل امر، برو و بیا، تضاد
بیدار: میتواند ایهام داشته باشد: ۱ـ مقابل خواب، ۲ـ ناهشیار و مست
پیام: مسئولان به فکر آسایش و خوشی مردم نیستند.
۴- گفت: نزدیک است والی را سرای آن جا شویم / گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست؟
معنی: گفت: خانه حاکم نزدیک است، آنجا برویم. گفت: از کجا معلوم که حاکم خودش در میخانه نباشد؟
قلمرو زبانی: والی: حاکم، فرماندار، استاندار
سرا: خانه، منزل
را: اضافه گسسته (سرای والی)
شویم: رویم
والی از کجا در خانه خمار نیست: از کجا معلوم که والی خود در میخانه نباشد
خمار: میفروش (خانه خمار، میخانه)
پرسش انکاری
بیت: شش جمله
عبارت «معلوم است» در مصراع دوم به قرینۀ معنایی (معنوی) حذف شده است
سرا: نقش نهاد.
قلمرو ادبی: جا، کجا: جناس ناهمسان
است، نیست: تضاد
خانه و سرا: تناسب و ترادف
جا و کجا: جناس ناقص افزایشی
پیام: فاسد بودن مسئولان جامعه
۵- گفت: تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب / گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکارنیست
معنی: مامور گفت: تا زمانی که نگهبان را خبر کنیم، تو برو و شب را در مسجد بخواب. مست گفت: مسجد جای آدم های گناهکار و مست نیست. (مسجد خانه خداست و باید پاکیزه در آن وارد شد)
قلمرو زبانی: داروغه: پاسبان و نگهبان، شب گرد
را: به معنای به = داروغه را: به داروغه
داروغه: نقش متمم
بیت: پنج جمله
قلمرو ادبی: گفت، مسجد: تکرار
بخواب، خوابگاه: همریشگی (رشته انسانی)
پیام: بی توجهی و بی احترامی به اماکن مقدس (داخل شدن مست به مسجد)
۶- گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان / گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست
معنی: محتسب گفت: پنهانی به من رشوه بده و خود را خلاص کن. گفت: رشوه در دین جایگاهی ندارد.
قلمرو زبانی: دینار: سکه طلا، واحد پول
وارهان: آزاد کن، نجات بده
شرع: راه دین، شریعت
درهم: سکه نقره، درم
بیت: پنج جمله
قلمرو ادبی: درهم، دینار: تناسب
دینار دادن: کنایه از رشوه
درهم و دینار: مراعات نظیر و مجاز از پول
گفت و کار و دینار: آرایۀ تکرار
واج آرایی «ر».
پیام: رواج رشوه خواری
۷- گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم / گفت: پوسیده است جز نقشی ز پود و تار نیست
معنی: (محتسب) گفت: برای تاوان، لباست را از تنت بیرون میآورم. مست پاسخ داد: لباس من پوسیده و نخ نما شده است و دیگر ارزشی ندارد.
قلمرو زبانی: از بهرِ: برای (بحر: دریا)
غرامت: تاوان، جبران خسارت مالی و غیر آن
غرامت: نقش متمم
جامه: نقش مفعول
«-َت» در جامه ات: نقش مضاف الیه
بیت: پنج جمله
قلمرو ادبی: جامه ات را بیرون کنم: کنایه، آن را از تو میگیرم
جامه، پود، تار: تناسب
پود، تار: تضاد
(جامه) جز نقشی ز پود و تار نیست: کنایه از «نخ نما بودن، فرسودگی و بی ارزشی»
گفت: آرایۀ تکرار
جامه و پود و تار: مراعات نظیر
پیام: ۱- رشوه خواری ۲- نشانه تهیدستی مردم
۸- گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه / گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
معنی: محتسب گفت: خبر نداری که کلاه از سرت افتاده است و یا خبر نداری که تعادل خودت را از دست دادهای. [مست] جواب داد: در سر عقل باید باشد؛ کلاه نداشتن عیب و عار نیست.
قلمرو زبانی: آگه: مخفف آگاه
(افتادت): جابه جایی ضمیر؛ کلاه از سرت افتاد، در قدیم بدون کلاه و دستار بودن ننگ و بی ادبی به شمار میرفت
درافتاد: افتاد
عار: ننگ، رسوایی، بدنامی
بیت: شش جمله
قلمرو ادبی: سر و کلاه: مراعات نظیر و تکرار
مصراع دوم: تمثیل
کلاه از سر افتادن: کنایه از تعادل نداشتن
مصراع دوم: ضرب المثل
سر و عقل: تناسب
کلاه از سر افتادن: ایهام: ۱ .تعادل نداشتن ۲ .رسوایی
پیام: توجه نکردن به ظاهر
۹- گفت: می بسیار خوردی زان چنین بی خود شدی / گفت: ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
معنی: محتسب گفت: زیاد شراب خورده ای، به همین علّت مست و از خود بیخود گشت های. گفت: ای بیهوده گو، بحثِ کم و زیادِ آن نیست.
قلمرو زبانی: می: باده، شراب
زان: از آن، به این خاطر
بیهوده گو: صفت فاعلی مرکب کوتاه (بیهوده گوینده)
بیت: شش جمله
می: نقش مفعول
بیخود: نقش مسند
قلمرو ادبی: کم و بسیار: تضاد
گفت: آرایۀ تکرار
بیخود شدن: کنایه از مستی بسیار
پیام: نفس خطا و حرام بودن مهم است نه مقدار ارتکاب آن
۱۰- گفت: باید حد زند هشیار مردم مست را / گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
معنی: (محتسب) گفت:« باید مردم هوشیار، افراد مست را مجازات کنند» پاسخ داد: «یک انسان هشیار را در این جامعه نشان بده؛ در این جامعه؛ کسی هشیار و سالم نیست.»
قلمرو زبانی: حد: مجازات شرعی، تازیانه
هشیار مردم: ترکیب وصفی وارون (مردم هشیار)
بیت: شش جمله
قلمرو ادبی: مست، هشیار: تضاد
گفت و هشیار: آرایۀ تکرار
پیام: فراگیر بودن فساد
معنی کلمات درس دوم فارسی دوازدهم
محتسب: مأمور حکومتی شهر که کار او نظارت بر اجرای احکام دین و رسیدگی به اجرای احکام شرعی بود
گریبان: یقه
افسار: تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ و … میبندند
مستی: مست هستی
افتان و خیزان: تلوتلو خوران
میباید: لازم است
*والی: حاکم، فرمانروا
سرای: منزل، خانه
را فکّ اضافه: والی را سرای: سرایِ والی
شویم: برویم
خَمّار: مِیفروش
خانۀ خَمّار: میخانه
تا: تا زمانی که
داروغه: پاسبان و نگهبان، شبگَرد
دینار: واحد پول، سکّۀ طلا که در گذشته رواج داشته است. در متن درس، مطلق پول است؛ وزن و ارزش دینار در دوره ها و مناطق مختلف، متفاوت بوده است
درهم: دِرَم، مسکوک نقره، که در گذشته به عنوان پول رواج داشته و ارزش آن کسری از دینار بوده است؛ در متن درس، مطلق پول مورد نظر است
وارهان: خالص کن، نجات بده
شرع: دین، مذهب، شریعت
از بهرِ: برای
غرامت: تاوان، جبران خسارت مالی و غیر آن
پود: نخ های افقی پارچه
تار: نخ های عمودی پارچه
آگه: مخفّف آگاه
عار: ننگ، رسوایی، بدنامی
بیخود: مست
حد: کیفر و مجازات شرعی برای گناهکار و مجرم
هشیارمردم: مردمِ هوشیار
توجه: برای مشاهده پاسخ سوالات درس دوم فارسی دوازدهم، وارد لینک «جواب سوالات کارگاه متن پژوهی درس دوم فارسی دوازدهم» شوید.
قبلی: معنی و پیام گنج حکمت گمان فارسی دوازدهم
جواب کارگاه درس پژوهی درس اول فارسی دوازدهم
معنی و آرایه های درس اول شکر نعمت فارسی دوازدهم
معنی شعر ستایش ملکا ذکر تو گویم فارسی دوازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی کتاب فارسی پایه دوازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی کلمات و آرایه های ادبی و زبانی شعر مست و هشیار درس 2 دوم ادبیات فارسی دوازدهم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید.
در بیت پنجم پیام شعر رو درست تر این نیست که بگیم ندونستن احکام شرع توسط محتسب یعنی کسی که اجرا کننده احکام شرعیست خودش احکام رو نمیدونه