جواب صفحه ۵۳ و ۵۴ و ۵۵ و ۵۶ و ۵۷ و ۵۸ درس چهارم نگارش نهم
گام به گام درس چهارم (4) نگارش فارسی نهم ؛ جواب سوال های صفحه 53 و 54 و 55 و 56 و 57 و 58 درس فضا و رنگ نوشته را تغییر دهیم
جواب درس چهارم ۴ نگارش پایه نهم ؛ در این مطلب پاسخ سوالهای صفحه ۵۳ و ۵۴ و ۵۵ و ۵۶ و ۵۷ و ۵۸ درس فضا و رنگ نوشته را تغییر دهیم، از کتاب نگارش پایه نهم و گام به گام فصل 4 را برای شما آماده کردهایم. با آموزش و پرورش ماگرتا همراه باشید.
درس بعدی: جواب درس پنجم نگارش نهم
جواب فعالیت های نگارشی صفحه ۵۳ و ۵۴ و ۵۶ نگارش نهم
۱- نوشته های زیر را بخوانید و نوع فضا و رنگ (طنز – غیرطنز) هر کدام را مشخص کنید.
۲- از میان موضوع های زیر، یکی را برگزینید، یک بار با فضای «غیر طنز» و بار دیگر با فضای «طنز» درباره آن بنویسید.
تلفن همراه، ربات پیشخدمت، درد دل یک موش آزمایشگاهی، ماهی در حوض قالی، سایه آدم، انتقال خون، کمک به همسایه ها، ایستادن توی صف.
موضوع (طنز): سایه آدم
امروز آمده ام که یکی از دوستان قدیمی ام را با شما آشنا کنم. دوستی که همیشه و همه جا کنار من بوده است. این دوست من همه جا با من می آید ولی تا به حال به خانه ما نیامده است من هم نیز به خانه آن ها نرفته ام. دوست من کاملا شبیه به من است و من هر کار که انجام می دهم او نیز انجام می دهد. او قیافه اش را از من پنهان می کند، صبح که با من میاد مدرسه، هم قد خودمه ظهر ها هم قدش کم کم بلند میشه تا اینکه عصر ها قدش انقدر دراز میشه مثل علم یزید.
بعضی وقت ها به این دوستم می گویم یه وقتایی بهش میگم ببین دستای من از تو بلند تره پاهام هم خیلی از تو درازتره. اون هم عصرها با خنده به من میگه ببین الان من خیلی از تو بلند ترم پاهام هم خیلی از پاهای تو درازتره. من و دوستم همیشه با هم بازی می کنیم و بعضی وقت ها با هم مسابقه دو می گذاریم و اکثر وقت ها او برنده می شود. هر کار می کنم نمی توانم از او جلو بزنم، من این دوستم را از ته دل دوست دارم اما فکر نکنم اون منو اینقدر دوست داشته باشه چون تو روزهای ابری و بارونی کنارم نیست. راستی تا دیر نشده بهتون بگم که اسم دوست من سایه می باشد.
موضوع (غیر طنز): سایه آدم
همه انسان ها تا زمانی که خورشید بالای سرشان باشد سایه دارند و هنگام عصر دارای سایه بلندتری نیز هستند. با گذشت زمان در طول روز و تاریک شده هوا سایه ما کم کم محو می شود و من نمی دانم کجا می رود اما این را می دانم که دیگر کنارمان نیست. سایه یک چیز خیلی جالب است فقط کافیست با دید متفاوتی به آن نگاه کنیم.
سایه ها خیلی جالب اند و ویژگی های مختلفی دارند، مثلا می توانیم با آن ها روی دیوار شکلک های خنده داری درست کنیم. مثلا سایه مار و خروس گرفته تا سایه آدم برفی! اگر کسی را برای بازی کردن نداریم می توانیم با سایه بازی کنیم. بهترین بازی هم مسابقه دو است. البته اگر این مسابقه را عصرها انجام بدهیم فکر نکنم پیروز بشویم چون انقدر سایه بلند است که هر چه قدر بدوی به آن نمیرسی.
❤️ انشا طنز و غیر طنز درباره:
— تلفن همراه
— ربات پیشخدمت
— درد دل یک موش آزمایشگاهی
— ماهی در حوض قالی
— سایه آدم
— انتقال خون
— کمک به همسایه ها
— ایستادن توی صف
۳- به نوشته دوستانتان با دقت گوش دهید و آن را بر پایه معیارهای زیر، ارزیابی کنید. نتیجه ارزیابی خود را بنویسید.
سنجه های ارزیابی:
داشتن پيش نويس؛ داشتن پاک نويس (رعایت علائم نگارشی، املای صحیح واژگان، درست نویسی، خط خوش)؛ انتخاب و به کارگیری مناسب فضای طنز و غير طنز؛ رعایت طبقه بندی ذهن و نوشته (آغاز، میانه و پایان)؛ بهره گيری مناسب از شيوه های پرورش فكر؛ شيوه خواندن.
⭐ نتیجه بررسی و داوری: پاسخ این بخش به عهده دانش آموز می باشد.
مطلب پیشنهادی: جواب درس ششم نگارش نهم
جواب درست نویسی صفحه ۵۷ نگارش نهم
جمله های زیر را ویرایش کنید:
۱- یقینا با شما ممکن است به ورزشگاه بیایم.
ممکن است با شما به ورزشگاه بیایم.
یقینا با شما به ورزشگاه می آیم.
۲- مطمئن هستم این هفته، شاید خبر خوبی به شما برسد.
مطمئن هستم این هفته خبر خوبی به شما می رسد.
شاید این هفته خبر خوبی به شما می رسد.
جواب تصویر نویسی صفحه ۵۸ نگارش نهم
درون یک فضاپیما را که روی کره ماه، فرود آمده، تصور کنید و تصویر ذهنی خود را بنویسید.
مقدمه: شمارش معکوس شروع شد. ۸،۹،۱۰،…. قلبم محکم تر از همیشه خود را به جدار قفسه سینه ام می کوبد. نمیدانم چرا انقدر اضطراب بر درونم حکم فرماست. ۱،۲،۳ و پرتاااب…
بدنه: لحظه پرتاب چشم هایم را بستم. بعد از چندثانیه کسی که کنارمن بود به پهلویم زد و گفت ترسیدی ؟ لبخندی معنادار زدم و گفتم نه! سفینه ما از هر سفینه ای بزرک تر بود. انسان های زیادی بودند و با یکدیگر گرم صحبت از خاطرات ترش و شیرین زمین بودند.
لحظه پرتاب شدن چشم هایم را بستم. بعد از چند ثانیه ، نفر بغلی ام ضربه ای به پهلویم زد و گفت: “ترسیدی؟” لبخند معناداری زدم و گفتم نه! افراد زیادی بودند و آنها گرم از خاطرات زمین صحبت می کردند. لحظه خروج از جو آبی رنگ زمین و عبور از کنار ستاره ها و اجرام آسمانی تنها تو ذهنم را مشغول می کردی.
ای تو که قهرمان ذهن من و نوشته هایم هستی! تویی که همیشه به من انگیزه می دهی! تویی که اگر نبودی الان من سفر به ماه را تجربه نمی کردم. وقتی که به ماه رسیدم اولین چیزی که به فکرم رسید این بود که این لباس هایی که پوشیده ام چقدر سنگین است و اگر با این لباس ها در زمین بودیم الان چقدر گرمم شده بود.
به دور ورم که نگاه کردم، همگی با تعجب به هم نگاه می کردند. مثل اینکه صدها سوال در ذهن هر یک دارد بالا و پایین می پرد. نمیدانم آدم فضایی ها کجا هستند. آیا ماه آدم فضایی ندارد؟ خیلی دلم می خواهد یکی را ببینم و بپرسم که آیا آنها به ما می گویند آدم فضایی؟ سوار سفینه شدیم که بازگردیم. نمیدانم چند ثانیه زمینی طول کشیده که ما به ماه سفرکنیم و باز گردیم. اما الان چرا من اضطراب هنگام سفر را ندارم و انقدر آرامم؟
نتیجه: هرچه چشم می چرخانم چیزی پیدا نمیکنم که بتوانم به عنوان سوغاتی بیاورم. شاید عکس هایی که فضانوردان می گیرند بتواند سوغاتی خوبی باشد. خیلی دلم میخواهد به زمین که آمدم دستت را بگیرم و درون فضا پیما را به تو نشان دهم. درون آن گرم است و سرد است و انسان را آرام میکند و دلش را آشوب می سازد.
درس قبلی: جواب درس سوم نگارش نهم
✅ در این بخش سوالات درس چهارم نگارش نهم و قسمت های فعالیت های نگارشی، درست نویسی و تصویر نویسی را مرور کردیم، اگر سوالی دارید آن را از قسمت دیدگاه بپرسید. همچنین جهت مشاهده پاسخ نگارش درس های دیگر کافیست آن را به همراه عبارت ماگرتا در گوگل جست و جو کنید.
عالیییییییییییی بود من از مطالب تون راضی هستم