ادبیاتفرهنگ و هنر

معنی شعر همای رحمت فارسی دهم + آرایه های ادبی و زبانی

معنی لغات و قلمرو ادبی و زبانی و فکری شعر علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را فارسی دهم

معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر همای رحمت فارسی دهم ؛ در این نوشته به معنی لغات و کلمات ، قلمرو ادبی و زبانی و معنی شعر علی ای همای صفحه ۴۲ و ۴۳ کتاب فارسی دهم تجربی ، انسانی و ریاضی متوسطه دوم پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: جواب درک و دریافت شعر همای رحمت صفحه 43 فارسی دهم

معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر همای رحمت فارسی دهم
معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر همای رحمت فارسی دهم

معنی و ارایه های ادبی و زبانی شعر علی ای همای رحمت فارسی دهم

ویژگی شعر همای رحمت: «همای رحمت» یکی از سروده های مشهور و شور انگیز شهریار در وصف مولای متّقیان علی (ع) است. او در این سروده، با بهره گیری از زبانی صمیمی و عاطفی و ساده و روان، باور و ایمان عمیق و ارادت خود را نسبت به اهل بیت (ع) آشکار می سازد. این شعر در قالب غزل سروده شده است. همچنین وزن این شعر فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن است.

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را! / که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
معنی:
ای علی، ای پرنده خوشبختی و سعادت، تو چه نشانه ای از خدا هستی که باعث خوشبختی مخلوقات شدی

قلمرو ادبی: قافیه: خدا، هما / ردیف: را / هما: نام پرنده و نماد « سعادت» است و آرایه ی تکرار دارد / علی : منادا و همای رحمت بدل از علی / آيت : آرایه ی ایهام تناسب دارد / مصراع دوم : كنايه از «خوشبخت و سعادتمند كردن كسی» و تلميح به عقيده گذشتگان در مورد سعادت بخشي پرنده هما / سایه بر کسی افکندن: کنایه از این که کسی را مورد عنایت قرار دادن

قلمرو زبانی: آیت: نشانه / «را»ی نخست: حرف اضافه؛ به معنای «برای» / ماسوا: مخفّف ماسوی الله؛ آنچه غیر از خداست، همه مخلوقات / رحمت: مهربانی، بخشش / فکندی: افکندی، انداختی / قلمرو ادبی:

مفهوم: به عظمت و سعادت بخشی حضرت علی اشاره دارد.

دل اگر خداشناسی همه در رُخِ علی بین / به علی شناختم من، به خدا قسم، خدا را
معنی:
ای دل (انسان) اگر می خواهی خدا را بشناسی به چهره علی (ع) نگاه کن، به خدا قسم می خورم که من خدا را به وسیله علی شناختم.

قلمرو ادبی: دل: ای دل، جانبخشی، مجاز از انسان / دل، رخ: تناسب / خدا، علی: واژه آرایی / واج آرایی: «خ»

قلمرو زبانی: رخ: چهره / به خدا قسم: به خدا سوگند می‌خورم، حذف به قرینه معنوی

مفهوم: علی (ع) الگوی خداشناسی است

برو ای گدای مسکین درِ خانهٔ علی زن / که نگینِ پادشاهی دهده از کرم گدا را
معنی:
ای گدای بیچاره از علی (ع) کمک بخواه چرا که او آن قدر بخشنده است که انگشتر خود را به گدا می دهد.

قلمرو ادبی: در خانه کسی را زدن: کنایه از سراغ کسی رفتن، از کسی یاری خواستن / نگین: مجاز از انگشتری / تلمیح به داستان حضرت علی و گدا دارد (إنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) / گدا: واژه آرایی / نگین پادشاهی به کسی دادن: کنایه از بسیار بخشنده بودن

قلمرو زبانی: مسکین: بدبخت و بیچاره، تهیدست / کرم: جوانمردی / را: حرف اضافه به معنای «به»

مفهوم: علی (ع) بسیار بخشنده و یاری کننده ی نیازمندان است.

به جز از علی که گوید به پسر که قاتلِ من / چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا؟
معنی:
به غیر از علی (ع) هیچ کس به پسرش نمی گوید که وقتی قاتل من گرفتار و اسیر توست با او مهربان باش.

قلمرو ادبی: تلمیح به داستان حضرت علی و ابن ملجم / که، اسیر: واژه آرایی / واج آرایی: «ک»

قلمرو زبانی: پسر: منظور امام حسن است / قاتل: کشنده؛ منظور ابن ملجم مردای است / مدارا: خوشرفتاری / پرسش انکاری

مفهوم: به رحم و بخشش فراوان حضرت علی» تأکید دارد.

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب / که عَلَم کند به عالم شهدای کربلا را؟
معنی:
به غیر از علی (ع) کسی نمی تواند پسری شگفتی ساز داشته باشد که شهدای کربلا و ماجرای کربلا را در عالم مشهور کند.

قلمرو ادبی: علم کردن: کنایه از مشهور کردن، سرشناس کردن / تلمیح به داستان کربلا / علم، عالم: جناس ناهمسان / «که» نخست و دوم: جناس همسان (۱- چه کسی ۲- حرف پیوند)

قلمرو زبانی: آرد: به جهان می‌آورد / پسر: منظور امام حسین است/ ابوالعجایب: شگفت، شگفتی برانگیز / علم: پرچم (هم آوا؛ الم: درد)/ پرسش انکاری

چو به دوست عهد بندد ز میانِ پاک‌بازان / چو علی که می‌تواند که به سر بَرد وفا را؟
معنی:
وقتی که با دوست (خدا) پیمان ببندد هیچ کس حتی از میان عاشقان واقعی نمی تواند مثل علی (ع) به عهدش عمل کند.

قلمرو ادبی: «چو»ی نخست و دوم: جناس همسان / به سر بردن: ایهام (۱- زیستن ۲- سر را نزد خدا بردن) / «که»ی نخست و دوم: جناس همسان (۱- چه کسی ۲- حرف پیوند)

قلمرو زبانی: «چو»ی نخست: هنگامی که / دوست: دلبر، یار / پاک: تمام / باختن: از دست دادن (بن ماضی: باخت، بن مضارع: باز) / پاکباز: آن که همه هستی خود را می‌بازد / «چو»ی دوم: مانند / را: حرف اضافه به معنای «برای» / به سر بردن: زندگی کردن

مفهوم: به صفت وفاداری و پاک باختگی حضرت علی تأکید دارد.

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت / متحیّرم چه نامم شه ملک لافتی را؟
معنی:
نه می توانم بگویم که او خدا است، نه می توانم بگویم یک انسان عادی است، حیرت زده هستم که پادشاه سرزمین جوانمردان (حضرت علی (ع)) را چه بنامم؟

قلمرو ادبی: تلمیح به عبارت «لافتی إلا علی؛ لاسیف إلا ذوالفقار» (هیچ جوانمردی جز علی نیست، هیچ شمشیری جز ذوالفقار نیست.) / ملک لافتی: اضافه تشبیهی / نه، توانمش: واژه آرایی / واج آرایی «ن»

قلمرو زبانی: متحیر: سرگشته / شه: شاه، منظور حضرت علی است / مُلک: سرزمین، کشور / فتی: جوان

مفهوم: به ناتوانی شاعر در توصیف علی (ع) اشاره دارد.

چه زنم چونای هر دم، ز نوای شوق او دم؟ / که لسان غیب خوش‌تر بنوازد این نوا را
معنی:
چرا من باید مثل ساز نی از شدت اشتیاق خود به علی سخن بگویم؟ چرا که حافظ این نغمه شوق را زیباتر سروده است.

قلمرو ادبی: چه، چو: جناس ناهمسان؟ / چو نای: تشبیه، جانبخشی / نای: ایهام تناسب (1- گونه‌ای ساز 2- گلو) / دم: مجاز از لحظه / واج آرایی «ن» / نوای شوق: اضافه تشبیهی / دم: مجاز از حرف / دم نخست و دوم: جناس همسان / تناسب: نای، نوای، بنوازد، نوا / نای، نوای: جناس ناهمسان / واژه آرایی: نوا / زدن: ایهام تناسب در معنای ساز زدن با واژه «نای» و «نوا»

قلمرو زبانی: چه: چرا / نای: نی / نوا: آواز، سرود، آهنگ، دارایی / شوق: اشتیاق / که: زیرا / لسان غیب: لقب حافظ / نواختن: ساز زدن (بن ماضی: نواخت، بن مضارع: نواز)

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی / به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»
معنی:
من همه شب (همیشه) امید دارم که نسیم صبحگاهی با آوردن پیامی از جانب معشوق (حضرت علی (ع)) به این عاشق محبت کند.

قلمرو ادبی: نسیم: نماد پیام رسانی / تضمین شعر حافظ نسیم صبحگاهی آشنا را بنوازد: جانبخشی

قلمرو زبانی: همه شب: سراسر شب، همه شب‌ها / آشنایی: دلبری، معشوقه‌ای / آشنا: عاشق، دلشده، خود حافظ / نواختن: نوازش‌ کردن، دلجویی ‌کردن

مفهوم: به بی قراری و انتظار شاعر اشاره دارد.

ز نوای مرغِ یاحق بشنو که در دلِ شب / غمِ دل به دوست گفتن چه خوش
معنی:
ای شهریار صدای مرغ یا حق را در نیمه های شب گوش کن که راز و نیاز کردن با خدا در شب هنگام لذت بخش است.

قلمرو ادبی: دل شب: اضافه استعاری، میانه شب، اثنای شب / دل نخست و دوم: جناس همسان / دل دوم: مجاز از انسان / دوست: دلبر؛ معشوقه

قلمرو زبانی: نوا: آواز / مرغ: پرنده / مرغ یا حق: گونه‌ای مرغ / شهریارا: ای شهریار / شهریار: نام هنری، تخلص سخنور

تاریخ ادبیات شعر علی ای همای رحمت فارسی دهم

سید محمد حسین بهجت تبريزی، متخلّص به شهریار (زاده 1285 شمسی – درگذشته 1367 شمسی در شهر تبریز) از برجسته ترین شاعران غزل سرای معاصر است. او علاوه بر غزل در سرودن انواع شعر فارسی مهارت داشت. از آثار او می توان به منظومه‌ی «حيدر بابايه سلام» ( به زبان ترکی آذربایجانی) و کلّیات اشعار (در پنج جلد) اشاره کرد.

معنی کلمات و لغات مهم و سخت شعر همای رحمت فارسی دهم

هما: خوشبختی (نماد سعادت، مرغ سعادت، پرنده‌ای از راسته شکاریان که در قدیم آن را موجب سعادت می‌دانستند. در زبان پهلوی به معنی فرخنده است و به همین دلیل نماد سعادت به شمار می‌آید.)
آیت: نشانه
ماسوا: هر چه به غیر از خدا (همه موجودات عالم)
رخ: چهره
مسکین: بی‌نوا، بیچاره

کرم: لطف
ابوالعجایب: صاحب شگفتی‌ها، کسی که کارهای شگفت انگیز می‌کند
علم کردن: بر پا کردن
عالم: جهان
عهد: پیمان

پاک باز: عاشق صادق
نای: حلق، گلو
لسان غیب: کسی که اسرار نهانی می‌گوید – لقب حافظ
نوا: آواز

در رخ كسی ديدن: به چيزی توجه كردن
نگين پادشاهی: مقصود بخشش فراوان
مدارا: به مهربانی رفتار کردن
شَه ملک لافتی: شاه سرزمين فتح نشدنی
نوای شوق: صدایی که از سر شوق و علاقه برمی‌آید

همچنین بخوانید: معنی و آرایه های شعر درس پنجم فارسی دهم

توجه: شما دانش آموز پایه دهم رشته های نظری ریاضی ، تجربی و انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به معنی کلمات و جواب سوالات تمرین درس های کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم ، در انتهای عنوان خود عبارت «ماگرتا» را نیز در گوگل جستجو کنید.

در انتها امیدواریم که مقاله معنی و ارایه های ادبی و زبانی شعر علی ای همای رحمت ادبیات فارسی دهم تجربی ، انسانی و ریاضی ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫17 دیدگاه ها

  1. به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
    ///چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا///
    خیلی حرفا برا گفتن داره
    در کل ممنون سایت خوبی دارین

  2. سلام واقعا سایتتون عالیه حرف نداره.همه چیزارو به صورت کامل و جامع مینویسید.ممنون ازدست اندرکاران و سازنده و مدیر سایت.خداقوت

  3. با سلام و عرض ادب و احترام
    سپاس بی کران از همه ی تلاش های پر ثمرتان
    ان شاء الله موفّق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 + 17 =