معنی شعر پرورده عشق درس ششم فارسی یازدهم ❤️+ آرایه ها
گام به گام معنی متن و لغات و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی و فکری شعر پرورده عشق درس 6 ششم ادبیات فارسی یازدهم
معنی شعر پرورده عشق درس ششم فارسی یازدهم ؛ در این نوشته با معنی کلمات و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی و فکری شعر درس ۶ ششم پرورده عشق کتاب ادبیات فارسی یازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.
همچنین بخوانید: جواب قلمرو زبانی و ادبی و فکری درس ششم فارسی یازدهم
معنی و ارایه های ادبی شعر پرورده عشق درس 6 ششم فارسی یازدهم
در زیر می توانید معنی و قلمرو ادبی و زبانی شعر پرورده عشق درس ۶ ششم ادبیات فارسی یازدهم را مشاهده نمایید:
۱- چون رایت عشق آن جهانگیر / شد چون مه لیلی آسمان گیر
معنی: زمانی که آوازهی عشق مجنون همانند زیبایی لیلی در جهان پیچید و معروف شد.
قلمرو زبانی: چون نخست: هنگامیکه
رایت: درفش، پرچم، بیرق
جهانگیر: گیرنده جهان، فتح کننده دنیا، منظور مجنون است
چون دوم: مانند
مه: ماه
قلمرو ادبی: قالب: مثنوی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (رشته انسانی)
رایت عشق: اضافه تشبیهی
«چون» نخست و دوم: جناس همسان
چون مه لیلی: تشبیه
مه: استعاره از جمال و کمال لیلی
آسمان گیر: کنایه از پرآوازه
موقوف المعانی
درون مایه شعر: سختی های عشق
پیام: عشق مجنون
۲- هر روز خَنیده نامتر گشت / در شیفتگی تمام تر گشت
معنی: مجنون هر روز معروفتر میشد و عشق و شیفتگیاش نسبت به لیلی افزایش مییافت.
قلمرو زبانی: خنیده: مشهور، معروف، نامدار
خنیده نام تر گشتن: مشهورتر شدن، پرآوازه تر گردیدن
شیفتگی: عاشقی
قلمرو ادبی: واج آرایی: «ر»
گشت: واژه آرایی، ردیف
جناس: هر، در
پیام: کمال عشق مجنون
۳- برداشته دل ز کار او بخت / درمانده پدر به کار او سخت
معنی: (حتی) بخت و اقبال هم در کار او ناامید شده بود و پدرش نيز به شدت در کار او گرفتار شده بود (نمی دانست برای حل مشکل او چه کاری انجام بدهد).
قلمرو زبانی: درمانده: درمانده شده
سخت: به سختی
قلمرو ادبی: بخت دل ز کار او برداشته: جانبخشی، کنایه از ناامید شدن
بخت، سخت: جناس
واژه آرایی: کار، او
پیام: ناامیدی از درمان مجنون
۴- خویشان همه در نیاز با او / هر یک شده چارهساز با او
معنی:
قلمرو زبانی: خویشان: ج خویش، اقوام
نیاز: دعا
چارهساز: چاره یاب
قلمرو ادبی: ردیف: با او
واجآرایی: «آ»
پیام: چاره جویی برای حل مشکل
۵- بیچارگی ورا چو دیدند / در چارهگری زبان کشیدند
معنی: بستگان و خویشاوندان مجنون با پدر مجنون دعا میکردند و در فکر راه چاره بودند.
قلمرو زبانی: بیچارگی: درماندگی، بدبختی
ورا: وی را (مجنون)
چارهگری: تدبیر، مصلحت اندیشی، چاره یابی
زبان کشیدن: سخن گفتن
قلمرو ادبی: کنايه: «زبان کشیدن» کنایه از سخن گفتن
واجآرایی: واج «ر»
پیام: چاره جویی برای حل مشکل
۶- گفتند به اتفاق یک سر / کز کعبه گشاده گردد این در
معنی: همگی به اتّفاق گفتند که مشکل او فقط با رفتن به زیارت کعبه حل میشود.
قلمرو زبانی: به اتفاق: همه با هم
یک سر: همه، سراسر، تماما
کز: که از
گشاده: باز
قلمرو ادبی: در گشاده گردیدن: کنایه از مشکل حل شدن
پیام: متوسل شدن به کعبه
۷- حاجت گـه جمله جهان اوست / محراب زمین و آسمان اوست
معنی: کعبه محل برآورده شدن خواسته همه جهانیان و عبادتگاه همه مردم است.
قلمرو زبانی: حاجت گه: محل برآورده شدن حاجت
جمله: همه، سراسر
محراب: قبله گاه، جای ایستادن پیش نماز در مسجد
قلمرو ادبی: جهان: مجاز از مردم جهان
زمین، آسمان: مجاز از همه موجودات، تضاد.
پیام: برآورده شدن دعا در کعبه
۸- چون موسم حج رسید برخاست / اشتر طلبید و محمل آراست
معنی: وقتی زمان حج فرا رسید، پدر مجنون شتری آماده کرد و کجاوهای بر روی آن گذاشت.
قلمرو زبانی: موسم: زمان، هنگام
برخاست: بلند شد (بن ماضی: برخاست، بن مضارع: برخیز)
اشتر: شتر
محمل: کجاوه که بر شتر بندند، مهد
آراستن: آماده کردن، (بن ماضی: آراست، بن مضارع: آرا)
قلمرو ادبی: مصراع اول یک جمله مرکب و مصراع دوم دو جمله ساده است
کنایه: «محمل آراستن» و «اشتر طلبيدن» کنايه از آمادۀ سفر شدن
تناسب: «اشتر»، «محمل»
واجآرایی: «س»، «ت»
پیام: آماده سفر حج شدن
۹- فرزند عزیز را به صد جهد / بنشاند چو ماه در یکی مهد
معنی: فرزند گرامی خود (مجنون) را با تلاش فراوان، مانند ماه بر کجاوهای نشاند (سوار کرد).
قلمرو زبانی: صد: مجاز از بسیار
جهد: کوشش، تلاش، سعی
مهد: کجاوه
یکی مهد: مهدی
قلمرو ادبی: چو ماه: تشبیه
مهد، جهد: جناس ناهمسان
پیام: آماده سفر شدن
۱۰- آمد سوی کعبه سینه پر جوش / چون کعبه نهاد حلقه بر گوش
معنی: پدر با سینهای پر از درد و ناله، به سوی کعبه آمد و خانه خدا را همچون غلامی حلقه به گوش در آغوش کشید و به آن متوسل شد.
قلمرو زبانی: پرجوش: نگران، پر تب و تاب
نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد، بن مضارع: نه)
قلمرو ادبی: سینه: مجاز از دل
چون کعبه: تشبیه
حلقه بر گوش نهادن: کنایه از بندگی کردن
سینه، گوش: تناسب
جناس: جوش، گوش
جانبخشی: درِ کعبه، حلقهای دارد و شاعر در دنیای خیال خود، کعبه را مانند غلامی می داند که حلقه بر گوش دارد به نشانهٔ بندگی و تسلیم بی چون و چرا در برابر ارادهٔ پروردگار خود.
پیام: توسل جستن به کعبه
۱۱- گفت ای پسر این نه جای بازی است / بشتاب که جای چاره سازی است
معنی: پدر به مجنون گفت: فرزندم این جا محل شوخی نیست. تلاش کن تا چارهای برای درد خود بیابی.
قلمرو زبانی: بشتاب: عجله کن، (بن ماضی: شتافت، بن مضارع: شتاب)
قلمرو ادبی: نه جای بازیست: کنایه از اینکه شوخی نیست
واژه آرایی: جا، است
پیام: پند دادن به پسر
۱۲- گو یا رب از این گزاف کاری / توفیق دهم به رستگاری
معنی: فرزندم پروردگار خود را صدا بزن و از او بخواه که از این کار بیهوده عشق نجاتت دهد و توفیق رستگاری ارزانیات کند.
قلمرو زبانی: گو: بگو
یا رب: پروردگارا
گزاف: زیاده روی، بیهوده کاری
توفیق: کسی را در کاری یاری کردن
توفیق دهم: به من توفیق بده
رستگاری: نجات
قلمرو ادبی: بیت سه جمله دارد
کنایه: «گزافکاری» کنایه از عشق
واجآرایی: مصوت بلند «آ»
پیام: دعا برای رهایی از عشق
۱۳- دریاب که مبتلای عشقم / آزاد کن از بلای عشقم
معنی: بگو خدایا گرفتار عشق هستم. با عنایت و لطف خود، مرا از این بلا رها کن.
قلمرو زبانی: دریاب: رسیدگی کن
که: زیرا
مبتلا: بیمار
قلمرو ادبی: بلای عشق: اضافه تشبیهی
بلای عشقم: جهش ضمیر (من را از بلای عشق …)
پیام: دعای پدر برای رهایش از عشق
۱۴- مجنون چو حدیث عشق بشنید / اوّل بگریست پس بخندید
معنی: وقتی که مجنون از عشق سخنی شنيد، ابتدا گريه کرد و سپس خنديد.
قلمرو زبانی: حدیث: سخن
گریستن: گریه کردن (بن ماضی: گریست، بن مضارع: گری)
قلمرو ادبی: بگریست، بخندید: تضاد
پیام: گفتگو از عشق
۱۵- ز جای چو مار حلقه برجست / در حلقه زلف کعبه زد دست
معنی: مجنون مانند مار چنبره زده پرید و حلقه در خانه خدا را به دست گرفت.
قلمرو زبانی: حلقه: چنبره زده
برجست: پرید، جهید، (بن ماضی: جست، بن مضارع: جه)
قلمرو ادبی: چو مار: تشبیه
زلف کعبه: جانبخشی، اضافه استعاری
زلف، دست: تناسب
پیام: توسل جستن به کعبه
۱۶- میگفت گرفته حلقه در بر / کامروز منم چو حلقه بر در
معنی: مجنون در حالی که حلقه کعبه را در دست گرفته بود گفت: امروز به کعبه متوسل شدهام.
قلمرو زبانی: بر: آغوش
قلمرو ادبی: بیت ذو قافیتین دارد (در، بر/ بر، در)
حلقه در برگرفتن: کنایه از متوسل شدن
بر، در: جناس ناهمسان
«بر» نخست و «بر» دوم: جناس همسان
چو حلقه: تشبیه
واژه آرایی: حلقه
«در» نخست و «در» دوم: جناس همسان
پیام: توسل جستن به کعبه
۱۷- گویند ز عشق کن جدایی / این نیست طـریق آشنایی
معنی: خدایا، به من میگویند که از عشق دوری کن! اما این راه و رسم عاشقی نیست.
قلمرو زبانی: طریق: راه
آشنائی: دوستی و عشق
قلمرو ادبی: تضاد: آشنایی، جدایی
واژه دوتلفظی: «آشنایی»
بیت سه جمله دارد
پیام: جدایی ناپذیری از عشق
۱۸- پرورده عشق شد سرشتم / جز عشق مباد سرنوشتم
معنی: جان من با عشق پرورش یافته است و (آرزو دارم) سرنوشتم بجز عشق نباشد.
قلمرو زبانی: پرورده: پرورش یافته
سرشت: فطرت، آفرینش، طبع
مباد: فعل دعایی
قلمرو ادبی: جانبخشی
واژه آرایی: عشق
واج آرایی «ش»
پیام: جدایی ناپذیری از عشق
۱۹- یارب به خدایی خداییت / وانگه به کمال پادشاییت
معنی: پروردگارا تو را به مقام خداوندیت سوگند میدهم؛ همچنین به کامل بودن پادشاهی ات تو را سوگند میدهم.
قلمرو زبانی: یارب: پروردگارا
به: در معنای سوگند
خدائیت: خدایی ات
کمال: کامل بودن
موقوف المعانی
وانگه: و آن گاه
فعل در جمله دوم و سوم به قرینه معنایی حذف شده است. [سوگند می دهم]
قلمرو ادبی: واژه آرایی: خدایی
واج آرایی: «ا»
پیام: سوگند دادن خداوند
۲۰- کز عشق به غایتی رسانم / کاو ماند اگر چه من نمانم
معنی: مرا در راه عشق به جایی برسان که عشق بماند، هر چند که من نابود شوم.
قلمرو زبانی: غایت: پایان، فرجام، نهایت
کو: که او
رسانم: من را برسان
قلمرو ادبی: واج آرایی «ن»
پیام: جانفشانی برای عشق
۲۱- گرچه ز شراب عشق مستم / عاشقتر ازین کنم که هستم
معنی: خدایا، هر چند وجودم از عشق سرشار است، اما از این هم مرا عاشقتر و سرمستتر کن.
قلمرو زبانی: کنم: (من را کن)
قلمرو ادبی: شراب عشق: اضافه تشبیهی
مستم، هستم: جناس ناهمسان
پیام: دعا برای افزونی عشق
۲۲- از عمر من آنچه هست بر جای / بستان و به عمر لیلی افزای
معنی: هر چه از عمر من باقی مانده است بگیر و به عمر لیلی اضافه کن.
قلمرو زبانی: بستان: بگیر (بن ماضی: ستاند، بن مضارع: ستان)
افزای: اضافه کن (بن ماضی: افزود، بن مضارع: افزای)
قلمرو ادبی: واژه آرایی: عمر
تضاد: بستان، افزای
پیام: دعا برای تندرستی دلبر
۲۳- میداشت پدر به سوی او گوش / کاین قصه شنید گشت خاموش
معنی: پدر که به رازها و نیازهای عاشقانه مجنون گوش میداد، ساکت شد.
قلمرو زبانی: گوش میداشت: گوش میکرد
خاموش: ساکت
قلمرو ادبی: واج آرایی: «ش»
پیام: ناامیدی پدر
۲۴- دانست که دل اسیر دارد / دردی نه دوا پذیر دارد
معنی: فهمید که دل مجنون اسیر عشق است و درد او دردی است که درمانی ندارد.
قلمرو زبانی: اسیر: بندی
قلمرو ادبی: واج آرایی: «د»
واژه آرایی: دارد
تضاد: دوا، درد
پیام: درمان ناپذیری عشق
معنی کلمات و واژه های درس ششم فارسی یازدهم پرورده عشق
رایت: علامت
خنیده: معروف
شیفتگی: عاشقی
بخت: طالع
چارهگری: تدبیر و تأمل
محراب: عبادتگاه
موسم: وقت و زمان
اشتر: شتر
محمل: کجاوه، (محمل بستن = آماده کردن کاروان برای حرکت)
جهد: تلاش
مهد: کجاوه
گزاف کاری: زیاده روی
توفیق: کامیابی و پیروزی
رستگاری: رهایی و فلاح
دریاب: به من کمک کن
مبتلا: گرفتار
حدیث: سخن
زلف: موی سر
طریق: راه و روش
پرورده: پرورش یافته
سرشت: خوی و طینت
سرنوشت: آنچه از روز ازل برای انسان مقدر شده است. بخت
کمال: بالاترین مرتبه چیزی
غایت: فرجام و نهایت
همچنین بخوانید: جواب کارگاه متن پژوهی درس هفتم فارسی یازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی کتاب فارسی پایه یازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر پرورده عشق درس ۶ ششم کتاب ادبیات فارسی یازدهم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید.
مثل همیشه عالی
عالیه فقط معنی بیت ۴ رو ننوشتید
درک کن که من گرفتار عشق هستم و مرا از این بلا و گرفتاری نجات بده
عالی
عالی
من واسه امتحانا امیدم فقط به سایت شماس
این سایت نبود ما باید چجوری امتحان میدادیم😅
خیلی عالیه ممنون
سایتتون عالیه ممنون از زحماتتون
خیلی کامله دمتون گرم❤️😘
عالی♡
واقعا خیلی ممنون و خسته نباشید میگم به عاملان این سایت که بهترین سایت در همه زمینه های درسی هستین
سایتتون بهترین هست برای منبع مرسی