ادبیاتفرهنگ و هنر

نامه ای خطاب به یکی از افراد خانواده بنویسید صفحه ۷۰ نگارش دوازدهم

انشا نامه ای خطاب به یکی از اعضای خانواده مادر و پدر و خواهر و برادر بنویسید صفحه 70 درس چهارم نگارش پایه دوازدهم

نامه ای خطاب به یکی از افراد خانواده بنویسید صفحه ۷۰ نگارش دوازدهم ؛ در این مقاله به پاسخ و جواب تمرین نامه ای خطاب به یکی از افراد خانواده بنویسید از صفحه 70 درس 4 چهارم کتاب نگارش دوازدهم متوسطه دوم پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید.

همچنین بخوانید: جواب شعر گردانی صفحه ۴۱ نگارش دوازدهم

نامه ای خطاب به یکی از افراد خانواده بنویسید صفحه ۷۰ نگارش دوازدهم
نامه ای خطاب به یکی از افراد خانواده بنویسید صفحه ۷۰ نگارش دوازدهم

نامه ای به مادرم صفحه 70 نگارش پایه دوازدهم

مادر عزیزم سلام!

به راستی که هیچ نامی مقدستر و بزرگتر از نام «مادر» در کلمات نیست. وقتی تصمیم گرفتم نامه ای بنویسم تا از سال‌ها تلاش خستگی ناپذیر شما تشکر کنم، ساعت ها فکر کردم. کلماتی برای قدردانی از این همه فداکاری و از خود گذشتگی در حضور شما پیدا نمی کنم. به راستی که بهشت باید هم زیر پای مادران باشد.

مادر عزیزم! گاهی دوست دارم ساعت ها به تو و چشمان غمگینت نگاه کنم که بار سال‌ها سختی و مشقت در تربیت ما را به دوش کشیده است. چشمانی که همیشه از آن لبخند و مهربانی می‌بارد. می دانم که بی تجربگی من در این سال ها شما را آزار داده است. و با این حال، هر روز، هر لحظه، با عشق بیکران تو روبرو می شدم. از شما می خواهم که همه این اشتباهات دوران کودکی من را ببخشید و مرا از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید. به خودم قول دادم تا آخر عمرم دیگر چشمان تو را اشک‌آلود ننمایم.

مادر عزیزم! بدون شک فداکاری و عشق بی منت شما بزرگترین معلم من در زندگی آینده من بوده و شما بهترین نمونه عشق در زندگی من هستید. امیدوارم بتوانم محبت های شما را در زندگی جبران کنم. دوستت دارم.

از طرف فرزند تو.

همچنین بخوانید: انشا در مورد هنر

نامه ای به پدرم صفحه ۷۰ نگارش دوازدهم

وقتی به کلمه پدر فکر می‌کنم، به رنج ناخودآگاه به سختی های یک پدر بفکر می‌کنم، پدری که سال‌ها برای تو تلاش کرده و با تمام مشکلات روبرو شده تا مبادا سختی کمی برای تو وجود داشته باشد.

کلمه پدری که شما می گویید فقط یک کلمه نیست، می توانی طعم محبت و مهربانی را بر زبان خود حس کنی، گویی خداوند تمام زیبایی ها، فداکاری ها، محبت ها و مهربانی ها را در یک کلمه به نام پدر قرار داده است. پدر مانند یک قهرمان برای دختر و یک پشتوانه برای پسر است، پدر یعنی شعر بلند عاشقانه، پدر یعنی بهترین تکیه گاه تنهایی.

پدر عزیزم، موهای سفید تو دنیای من را ویران می کند و زانوهایت که هر شب از درد برایشان آواز می خوانی، مرا آزار می دهند. آخر ای پدر تو را به چه مانند کنم که زیباترین تعریف برای تو باشد. اما میدانم آنقدر از روزگار فلک زده، زخم خورده ای که جبران کردن آنها کار دشواری است.

پدر، وقتی معلم به من درس داد بابا نان داد، فهمیدم که نان دادن همان زندگی دادن است و نان دادن تو همان عشق اوست. چه خوب است که هر روز تو را می بینم، هر روز صدایت را می شنوم، در عشق تو، در قلب جاری بودن.

قهرمان من، تو می دانی که من دست هایم را خیلی دوست دارم، زیرا آنها مرا به یاد دست های مهربان و پینه بسته تو می اندازند، زخم هایی که برای راحتی و آرامشم زخم شدند، پدر، تو می گویی خسته نیستی، اما خسته ای، خسته! خسته! کوه دردی اما دم نمیزنی، پدرم مبادا ریزش کنی که اگر ریزش کنی اولین کسی که به زیر آوار خواهد رفت منم.

ای رستم شاهنامه زندگی من، تو را در اوج خلوت و تنهایی می خوانم زیرا تو را معنا کردم:
پدر یعنی نفس ، یعنی صداقت / پدر یعنی ستون صبر و طاقت / پدر یعنی شکوهی جاودانه ، پدر یعنی نخستین عاشقانه

پدر عزیزم، میدانی سال‌هاست به دوست داشتن تو آرامم، ای همه هستی من…

همچنین بخوانید: انشا در مورد نامه ای به پدرم

نامه ای به خواهرم صفحه 70 نگارش دوازدهم

مادربزرگم می گفت: مظلوم ترین ظالم حسود است، بچه تر که بودم خیلی معنای حرفش را نمی فهمیدم، اما حالا می فهمم، اما باورم نمی شود، مگر خواهر به خواهر هم حسادت می کند.

خواهرم! همیشه برایت آرزوی بهترین ها را داشتم، همیشه از غمهایت غمگین بودم و از شادیهایت شاد، روزی که از خانه ما به خانه بخت رفتی، جای خالیت اذیتم کرد، اما برایت خوشبختی را آرزو کردم.

روزی که فرزندت را به دنیا آوردی، به وجودت افتخار کردم و مادر بودنت را تبریک گفتم، زی که با چشمانی به خون نشسته برای همیشه خانه ام را ترک کردم، لبخندت را نادیده گرفتم، باور نکردم جداییم خوشحالت کرده باشد.

اما حالا نمی فهمم، حالا که برای بار دوم به لطف پروردگار دریچه ای جدید از زندگی به رویم گشوده شده، معنای اخمهایت را نم یفهمم، معنای طعنه ها و توهین هایت را نمی فهمم، وقتی همه تحسینم می کنند و تو بد میگویی، اینها را نمی فهمم، وقتی همه از همسر آینده ام به نیکی یاد می کنند و تو بد میگویی، اینها را نمی فهمم، وقتی اشکهایم را میبینی و می خندی، معنای خنده هایت را نمی فهمم.

تمام این سالها در تنهایی و انزوایم فقط اشک ریختم، تو اینها را ندیدی اما من برایت دعا می کردم که لااقل تو خوشبخت بمانی، اما عزیز دلم، خواهرم، مهربانم، معنای خیلی چیزها را نمی فهمم …

اگر وجودم خاطر نازنینت را اذیت می کند، به خاطر آنکه به آرامش برسی می توانم دیگر نباشم، برای آنکه کمتر حرص بخوری، می توانم بر روی بسیاری از خواسته ها و حقوقم پا بگذارم، برای آنکه زندگی زیبایت خراب نشود، می توانم برای همیشه در دورترین نقطه محو شوم.

اما خواهرم! عشقم! یگانه همدم و همراهم، دنیا بی ارزش تر از آن است که روابط انسانیمان را تحت الشعاع قرار دهد و عشق را از ما بگیرد.

مهربانم! شاد باش، خدای مهربان بالا سرمان تقدیر هرکس را مشخص کرده، مهربان باش، بخند، شادباش.

خواهرم، دوستت دارم، اما دلم می گیرد از اینکه تو من را دوست نداری…

همچنین بخوانید: متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی صفحه ۳۸ نگارش دوازدهم

نامه ای به برادرم صفحه ۷۰ نگارش پایه دوازدهم

سلام برادرِ جانم.

صبح هشتمین روز از دومین ماه سال نو بخیر

می بینی، به چشم بر هم زدنی ماه دوم سال هم به هشتمین روزش رسید، روزها به سرعت سپری می شوند و هر روز با خودش شادی و مهربانی، دلهره و استرس، غم و دلتنگی، امید و آرامش و هزار حس متضاد و متناقض دیگر به همراه دارد.

امروز صبح هم مثل هر روز پا از خانه که بیرون گذاشتم اولین کسی که برایش با تمام قلبم دعا کردم تو بودی، اما امروز با تمام روزهای پیش از این تفاوت داشت. امروز از دم در خانه تا نزدیکیهای مدرسه با روح تو به گفت و گو مشغول شدم.با تو از تو، از خودم و از خدا گفتنی ها گفتم.با تو از دلتنگی یک ماه ندیدنت، از دلهره ی امتحان پیش رو، از امید به افق های روشن، از زمین، از زمان…با تو از تمام قلبم سخن گفتم.

آخر می دانی، وقتی آدمیزاد دلش تنگ می شود گاهی بر لبانش مهر سکوت می خورد و گاهی هم پر حرف می شود…. امروز برای روحت یک دنیا پر حرفی کردم. برایت از آنچه در قلبم گذشت گفتم و می دانم که تو شنیده ای، روح تو همیشه زمزمه های خواهرانه ی مرا شنیده است و به آن پاسخ گفته است.

برادر خوب من، به خاطر بودنت و به خاطر برادرانه هایت، هر روز و هر روز شکر گزار خداوند مهربان هستم. همان خدای پر محبتی که که محبت خود را این چنین در قلب تو به ودیعه گذاشته است و مرا خوشبخت ترین خواهر روی زمین کرده است. برایت مثل همیشه بهترین ها را از خدا می خواهم و برای قلب خودم مستدام بودن سایه ی برادرانه ات را.

همچنین بخوانید: جواب درس چهارم نگارش دوازدهم

✅ به پایان مقاله جواب نامه ای خطاب به یکی از افراد خانواده بنویسید صفحه ۷۰ کتاب نگارش دوازدهم متوسطه دوم رسیدیم، اگر پیشنهاد یا سوالی در این رابطه داشتید حتما آن را از بخش نظرات بپرسید تا کارشناسان ما پاسخگوی شما باشند.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 4 =