مطلب پیشنهادی :
ad
+
ادبیاتفرهنگ و هنر

معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس ۱۸ هجدهم فارسی دهم

معنی و مفهوم کنایه ها و آرایه های ادبی و زبانی جملات و معنی کلمات درس 18 هجدهم عظمت نگاه و روان خوانی بینوایان فارسی دهم متوسطه دوم

معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس ۱۸ هجدهم فارسی دهم ؛ در این مطلب به معنی کلمات ، کنایه ها ، آرایه های ادبی و زبانی و مفهوم جملات درس 18 هجدهم عظمت نگاه و روان خوانی بینوایان کتاب ادبیات فارسی دهم رشته های نظری ریاضی ، تجربی و انسانی متوسطه دوم پرداخته ایم. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید

همچنین بخوانید: جواب درک و دریافت صفحه ۱۵۰ روان خوانی بینوایان فارسی دهم

معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس ۱۸ هجدهم فارسی دهم
معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس ۱۸ هجدهم فارسی دهم

مفهوم ، معنی کلمات و آرایه های ادبی و زبانی درس 18 هجدهم فارسی دهم

در این بخش به معنی لغات و واژگان ، مفهوم و آرایه های ادبی و زبانی جمله های مهم ، سخت و دشوار متن درس ۱۸ هجدهم عظمت نگاه پرداخته ایم.

ناتانائیل آنگاه که کتابم را خواندی، دلم می خواهد که این کتاب، شوق پرواز را در تو بر انگیزد.کاش کتابم به تو بیاموزد که بیشتر از این کتاب، به خود بپردازی.

مفهوم: خودشناسی، شوق پرواز به سوی خدا

نکته: آرزوی نویسنده این است که با مطالعه کتاب «شوق پرواز به سوی خدا و عالم بالا» در انسان به وجود آید و بیشتر از این کتاب به « خود شناسی» بپردازد

قلمرو زبانی :

ناتانائیل: اسمی است عبری یا عبرانی، ماخوذ از کتاب مقدس در معنایی شبیه به خداداد، و بغداد، یا عطاالله و احسان، یا الله وردی و البته نام مرد است. یک مخاطب فرضی است. آندره ژید، در آغاز کتابش می نویسد: « از ناتانائیل سخن می گوید در حالی که اورا هنوز ندیده است.

ناتانائیل، آرزو مکن که خدا را جز در همه جا، در جایی دیگر بیابی.

* ناتانائیل، خدا در همه جا» هست، خدا بزرگ تر از آن است که در جایی خاص، غیر از همه جا، بتوانی او را بیابی (خداوند حتما در همه جا هست).

مفهوم: اعتقاد به وحدت وجود، حضور خدا در همه جا، تجلی خدا در پدیده های هستی

هم مفهوم با: آیه «فأينما تولوا فثم وجه الله » پس به هرجا روی آورید، رو به سوی خداوند است. (بقره – آیه ۱۱۵)

نکته ۱: خدای ژید که منشأ و منبع همه چیز است، خدایی دور از انسان و خارج از عالم نیست بلکه نزدیک است و در همین عالم است.

نکته ۲ ، وحدت وجود: در نظریه وحدت وجود تنها وجود حقیقی در عالم از آن خدا است و دیگران همه جلوه ها و سایه هایی از حضرت حق هستند. بنابراین، مجاز به آن ها وجود می گویند. این سخن نه انکار خدا و نه انکار جهان است. عرفا می گویند ما کثرت را در جهان می پذیریم، اما می گوییم این کثرت در جلوه های وجود است، نه خود وجود. پیام وحدت وجود، پیوستن به اصل است؛ یعنی یکی شدن با روح عالم

معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس ۱۸ هجدهم فارسی دهم

هر آفریده ای نشانه خداوند است؛ اما هیچ آفریده ای نشان دهنده او نیست.

* همه آفریده ها، نشانی از آفریننده خود را همراه دارند؛ اما هیچ پدیده ای به ذات خود و به تنهایی، نمی تواند آفریننده خود را آشکارا نشان دهد. (هیچ آفریده ای به تنهایی آیینه خداوند نیست)

مفهوم: توجه کردن به آفریننده پدیده ها برای شناخت آن و دوری کردن از آفریده ها و پدیده ها برای شناخت خداوند

هم مفهوم با آیه «لا تدركه الأبصار وهو يدرك الأبصار» چشم ها او را در نمی یابند و اوست که دیدگان را در می یابد. (انعام، ۱۰۲)

همین که آفریده ای نگاهمان را به خویش معطوف کند، ما را از راه آفریدگار باز می گرداند.

معطوف: مورد نظر و توجه واقع شده، پیچیده شده، مایل شده

* همین که آفریده خاصی، نگاه ما را به خودش بکشاند، این توجه، ما را از خدا دور می سازد.( دلبستگی به چیزی ما را از خدا دور می کند)

توجه: تا وقتی خدا را در همه هستی» می بینیم، خدا را دیده ایم، همین که آفریده خاصی را خدا بدانیم از خدا دوری کردیم و این آغاز بت پرستی است. دست یابی به عشق راستین در گرو این است که انسان از هر چیز غیر از خدا بگذرد و به آفریده ها دل نبندد.

* نگرتا درنگ ساخته، سازنده از دست تو نرباید. قابوس نامه

خدا در همه جا هست؛ در هر جا که به تصور در آید، و «نایافتنی» است ← (بیان پارادوکسی یا متناقض نما)

* ناتوانی انسان از درک و شناخت آفریدگار، خدا و جمال او در جهان آشکار است ولی حواس مادی، توانایی شناخت او را ندارند، اعتقاد به وحدت وجود

هم مفهوم با آیه «لا تدركه الأبصار وهو يدرك الأبصار» چشم ها او را درنمی یابند و اوست که دیدگان را در می یابد.

و تو ناتانائیل، به کسی مانند خواهی بود که برای هدایت خویش در پی نوری می رود که خود به دست دارد.

مفهوم: خداوند نیروی درک و شناخت را در وجود ما آفریده است و نیازی به یاری دیگران نیست، خودشناسی، همان خداشناسی است.

* بی دلی در همه احوال خدا با او بود / او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد – حافظ

هر جا بروی، جز خدا نخواهی دید.

هم مفهوم با آیه «فأينما تولوا فثم وجه الله »» پس به هرجا روی آورید، رو به سوی خداوند است.

تانائیل، همچنان که می گذری، به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ مکن. به خود بگو که تنها خداست که گذرا نیست.

به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ مکن: به هیچ آفریده ای دل بسته نباش و همه را ناپایدار بدان.

تنها خداست که گذرا نیست: تنها خداست که پایدار و جاودانه است و گذر زمان در او دگرگونی به وجود نمی آورد و باید به او دل بست.

مفهوم: عدم وابستگی و دل بستگی، گذر از هر چیز جز خدا

توجه: ژید بر این باور است که آن چه ما را به خود وا می دارد، از خدا باز می دارد؛ از آن جایی که این بازدارنده ها آفریده های خدا هستند، دل بستن بدان ها نباید طوری باشد که نتوان از آن ها گذر کرد.

ای کاش عظمت در نگاه تو باشد، و نه در آن چیزی که بدان نگاه می کنی.

* آرزو می کنم نوع نگاه کردن تو به پدیده ها، مهم و باعظمت باشد، نه خود پدیده ها

مفهوم: اهمیت نوع نگاه و نحوه نگرش، لزوم تغییر نگرش، مهم نوع نگاه است نه به آن چه نگریسته می شود، زیبایی باید در نگاه باشد نه در پدیده ها

معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس 18 هجدهم فارسی دهم

ناتانائیل، من به تو شور و شوقی خواهم آموخت.

شوق: آرزومندی، اشتیاق، دلبستگی، برانگیختن به عشق و محبت، شور
* ناتانائیل، من به تو شور و عشق به خداوند را خواهم آموخت. (مفهوم: دعوت به عشق)

اعمال ما وابسته به ماست؛ همچنان که روشنایی فسفر به فسفر.

فسفر: عنصر شیمیایی با رنگ زرد روشن که در مجاورت هوا مشتعل می گردد.

* ما مسئول کارهایی هستیم که انجام می دهیم و این اصل ذات ماست، همان گونه که روشنایی فسفر از خودش است. (بازگشت اعمال به خود انسان)

تشبیه مرکّب: وابستگی اعمال ما به ماه مشبه به وابستگی درخشندگی به فسفر ( مشبه به)، وابستگی و همراهی وجه شبه)

نکته: هر علتی از جانب معلولی است.

از راست است که ما را می سوزاند، اما برایمان شکوه و درخشش به ارمغان می آورد.

سوزاندن: چیزی را آتش زدن، مجازا با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن، اثر گذاشتن، تاثیر گذاشتن

ارمغان: هدیه

* درست است بسیاری از کارها، به ما آسیب می رساند. (ما مجازات و تنبیه می شوم و سختی و عذاب می بینیم)، اما باعث بزرگی و ارجمندی ما می شود.

و اگر جان ما ارزشی داشته باشد، برای این است که سخت تر از برخی جان های دیگر سوخته است.

سوخته: آتش گرفته، شعله ورشده، مجاز عذاب کشیدن، زجر کشیدن

* جان انسان به دلیل همراه بودن با سختی ها، به ارزشمندی رسیده است.

مفهوم: ریاضت و عذاب، موجب ارزشمندی انسان می شود، ارزشمندی جان انسان به سبب سوختن در آتش

نیکوترین اندرز من، این است: «تا آن جا که ممکن است بار بشر را به دوش گرفتن.»

بار کسی را به دوش گرفتن: کنایه از خدمت کردن کمک کردن

بار: استعاره از دشواری ها و سختی ها

مفهوم: خدمت کردن به خلق، کمک کردن به دیگران در سختی ها

آه! چه می شد اگر می توانستم به چشمانم بینشی تازه ببخشم و کاری کنم که هرچه بیشتر به آسمان نیلگونی مانند شوند که بدان می نگرند؛ آسمانی که پس از بارش باران، صاف و روشن است.

آه: شبه جمله
نیلگون: به رنگ نیل، آبی سیر
تشبیه «چشم» به «آسمان و تشبیه «آسمان» به «نیل»
چشمان: استعاره و تشخیص

* ای کاش می توانستم نوع نگرش و دیدگاه خود را برای شناخت حقیقت، عوض کنم و به چشمانم توانایی نگاه دقیق تری بدهم تا حقایق را روشن ببیند مانند آسمان نیلگون که پس از باران، صاف و روشن می شود.

مفهوم: بینش نو، وسعت بینش، روشن بینی، پاک بودن و صداقت داشتن

ناتانائیل، با تو از انتظار سخن خواهم گفت. من دشت را به هنگام تابستان دیده ام که انتظار می کشید؛ انتظار اندکی باران. گرد و غبار جاده ها زیاده سبک شده بود و به کمترین نسیمی به هوا بر می خاست. زمین از خشکی ترک بر می داشت. گویی می خواست پذیرای آبی بیشتر شود.

تشخیص و استعاره: انتظار کشیدن، آب خواستن دشت
سبک شدن گرد و غبار: کنایه از خشکی بیش از حد زمین
تضاد: باران و خشکی، زمین و هوا
مراعات نظیر: دشت، آب، نسیم
حسن تعلیل: ترک خوردن زمین برای خواستن آب بیشتر
مفهوم: انتظار و امید دوباره به زندگی و حیات

معنی و آرایه های ادبی و زبانی درس هجدهم فارسی دهم

آسمان را دیده ام که در انتظار سپیده دم می لرزید. ستاره ها یک یک، رنگ می باختند. چمنزارها غرق در شبنم بودند.

تشخیص و استعاره: انتظار کشیدن آسمان، رنگ باختن ستاره ها
لرزیدن: کنایه از وحشت کردن از چیزی، به شدت ترسیدن
رنگ باختن: به کنایه از دست دادن رنگ و بی رنگ شدن، رو به نابودی رفتن و ضعیف و بی اثر شدن
شعاعی از آفتاب که بر میوه های پوسیده کاج می تابید، کم کم رنگ باخت.
غرق در چیزی بودن: کنایه از کاملا تحت تاثیر آن قرار گرفتن یا گرفتار آن شدن، غوطه ور شدن در آن
شبنم: استعاره مکنیه؛ زیرا به دریایی یا مکان پرآبی مانند شده است که چمنزاردر آن غرق می شود.
مراعات نظیر: سپیده دم، آسمان، ستاره، چمنزار، شبنم اغراق: چمنزارها غرق در شبنم بودند
مفهوم: انتظار دست یافتن آسمان به روشنایی صبح، توصیف زیبایی آسمان و صبح

ناتانائیل، کاش هیچ انتظاری در وجودت، حتی رنگ هوس به خود نگیرد، بلکه تنها آمادگی برای پذیرش باشد.

رنگ چیزی را گرفتن: کنایه از حالت یا ویژگی یا جنبه ای از آن چیز را پیدا کردن، اثر پذیرفتن از آن چیز

* ناتانائیل، ای کاش، هیچ انتظاری در وجود تو، از هوای و هوس اثر نپذیرد و مانند آن نشود، بلکه تنها آمادگی برای پذیرش عشق راستین باشد.

مفهوم: دوری از هوس و خواهش های نفسانی و بی ارزشی آن و ارزشمندی انتظار راستین

منتظر هر آن چه به سویت می آید، باش و جز آنچه به سویت می آید، آرزو مکن

* منتظر هر آن چیزی که برای تو اتفاق می افتد، باش و فقط آن چیزی را آرزو بکن که از سوی خداوند به تو داده می شود.

بدان که در لحظه لحظه روز می توانی خدا را به تمامی در تملک خویش داشته باشی.

به تمامی: کاملا، تماما
تملک: مالک شدن، دارا شدن
مفهوم: همیشه با خدا بودن و حضور او را در کنار خود حس کردن در تمام لحظه ها

کاش آرزویت از سر عشق باشد و تصاحبت عاشقانه؛ زیرا آرزویی ناکارآمد به چه کار می آید؟

از سرِ: حرف اضافۀ مرکّب، از راه، به طریق
تصاحب: صاحب و مالک چیزی شدن
ناکارآمد: بدون کارایی و استفاده
آرزویی ناکارآمد به چه کار می آید؟ : استفهام انکاری، آرزوی بدون کارایی به هیچ کاری نمی آید و بی ارزش است.
* ای کاش، آرزویت دست یابی به عشق راستین الهی باشد و عاشقانه آن را به دست بیاوری، زیرا آرزوی بدون کارایی به هیچ کاری نمی آید و بی ارزش است.
مفهوم: داشتن آرزوی عاشقانه و دور از هوا و هوس

شگفتا! ناتانائیل، تو خدا را در تملک داری و خود از آن بی خبر بوده ای

هم مفهوم با: نحن أقرب إليه من حبل الورید ما از رگ گردن یا قلب به شما نزدیک تریم.
توجه: باید منظور خدا از این تشبیه را درک کرد که می خواسته بفرماید: انسانی که تمام هستی و وجودش و کمالاتش از خداست، اگر لحظه ای از فیض وجود جدا شود، حیات از انسان رخت برمی بندد.

* ناتانائیل، شگفت انگیز است که تو خدا را در درون خود داری، اما از آن بی خبر هستی.
مفهوم: ناآگاهی از جلوه و قدرت خداوندی در وجود خود

ناتانائیل، تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود. در انتظار خدا بودن، ناتانائیل، یعنی در نیافتن این که او را هم اکنون در وجود خود داری.

مفهوم: در انتظار خدا بودن نشانه دور بودن از خدا و نشناختن اوست.

تمایزی میان خدا و خوشبختی قائل مشو و همه خوشبختی خود را در همین دم، قرار ده.

تمایز: فرق گذاشتن، جدا کردن
قائل: سخنگو، گفتگو کننده
قائل شدن: در نظر گرفتن، تصور کردن
مفهوم: دم غنیمت شمردن، جدا نبودن خوش بختی و خداوند

معنی کلمه ها و آرایه های ادبی و زبانی درس هجدهم فارسی دهم

به شامگاه، چنان بنگر که گویی روز بایستی در آن فرو میرد و به بامداد پگاه چنان أبنگرا که گویی همه چیز در آن زاده می شود

فرومیرد: فروبمیرد، خاموش شدن چراغ، شمع، آتش و جز آن، در این جا، غروب کند، غروب کردن ستاره یا هرجرم آسمانی

تو روزی، او ستاره ای دل افروز / فرومیرد ستاره چون شود روز بوجود آمد

بامداد: صبح، سپیده دم
پگاه: صبح زود
تضاد: شامگاه و بامداد، می میرد و زاده شود

* به آغاز شب چنان نگاه کن که روز می بایست در آن غروب کند. و به صبح زود، چنان نگاه کن که انگار همه چیز در آن پدید می آید.
مفهوم: تامل در آفرینش و شب و روز و باور به زندگی و مرگ آفریده ها و زندگی دوباره پدیده ها
توجه: خداوند در آفرینش هر پدیده ای، هدفی دارد و در آن حقیقتی قرارداده است، مانند شب که زمان نابودی روز است و صبحگاه، زمان پیدایش و به وجود آمدن پدیده هاست.

نگرش تو باید در هر لحظه نو شود. خردمند کسی است که از هر چیزی به شگفت در آید.

مفهوم: تازه شدن دیدگاه انسان در شناخت حقایق آفرینش، شگفت زده شدن با دیدن هر پدیده آفریده شده در این جهان، نشانه خردمندی است

سرچشمه همه دردسرهای تو، ای ناتانائیل، گوناگونی چیزهایی است که داری؛ حتی نمی دانی که از آن میان کدامین را دوست تر داری و این را در نمی یابی که یگانه دارایی آدمی، زندگی است.

تشبیه: زندگی به دارایی است
مفهوم: سرگردانی انسان در عالم کثرت و گوناگونی، دور داشتن انسان از زیاده خواهی و توجه دادن به حقیقت زندگی

برای من «خواندن این که شن های ساحل نرم است، بس نیست؛ می خواهم که پاهای برهنه ام آن را حس کنند؛

خواندن: منظور «دانش های نظری و تئوری» است
مبتنی: ساخته شده، بنا شده

* دانش های نظری در راه شناخت حقیقت لازم است ولی کافی نیست. حقیقت را باید تجربه کرد، حس کرد مانند پایی که نرمی شن ها را حس می کند.
مفهوم: روی آوردن به تجربه های شخصی و آزمایش
نکته: یکی از مضمون های اصلی «مائده های زمینی» این است که ژید، حاصل تجربه های شخصی را بر تعليمات خشک کتاب ها برترمی شمارد در این مضمون نیز مانند حافظ می اندیشد:

بشوی اوراق اگر همدرس مایی / که علم عشق در دفتر نباشد

به چشم من هر شناختی که مبتنی بر احساس نباشد، بیهوده است.

* از دیدگاه من، شناخت ایمانی باید حاصل تجربه شخصی باشد، خواندن کافی نیست.

هرگز هیچ زیبایی لطیفی را در این جهان ندیده ام که بی درنگ نخواسته باشم، تمامی مهرم را نثارش کنم.ای زیبای عاشقانه زمین، شکوفایی گستره تو دل انگیز است!

* در این جهان هر چیزی را که دیده ام فورا آرزو کردم با همه وجود آن را دوست داشته باشم و به آن عشق بورزم.

مفهوم: عشق به زیبایی ها و دل بستگی به جهان

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

مفهوم ، معنی لغات و آرایه های ادبی و زبانی روان خوانی ینوایان درس هجدهم فارسی دهم

در این بخش به معنی واژگان و کلمات ، مفهوم و آرایه های ادبی و زبانی جمله های مهم ، سخت و دشوار متن روان خوانی بینوایان نوشته ویکتور هوگو درس 18 هجدهم پرداخته ایم.

رشته باریکی از آب جاری شد: تشبیه آب به رشته باریک
حرکاتش را می پایید: به کارهای او توجه داشت.
دهِهِ: شبه جمله برای بیان شگفتی و ناخشنودی
قلبش مثل یک گلوله بزرگ نخ در سینه اش بالا و پایین می جهد: کنایه از شدت اضطراب، نگرانی و ترس
تشبيه: قلب کودک به گلوله بزرگ نخ. (قلب کودک: مشبه؛ گلوله ی بزرگ نخ: مشبه به)
دقایقی را که این گونه سپری می شدند، می شمرد: کنایه از این که زمان به کندی و با سختی می گذشت
زن تناردیه فریاد زد: دِ: هنگام درخواست عجله يا شتاب کاری بیان می شود، زودباش
مسکین: درمانده و فقیر

دست در موهای خویش فرو برد و شروع کرد به خاراندن سرش

* ترس و وحشت کوزت را نشان می دهد و حرکتی که مخصوص اطفال وحشت زده است.

با نومیدی این ظلمت را که هیچ کس در آن نبود و در پندار وی جانوران گوناگون و اشباح در آن وجود داشتند، نگریست

* ترس و وحشت حاکم بر کوزت به سبب تاریکی و تنهایی باعث می شد که او در عالم خیال پدیده های طبیعی را به گونه ای هراس آور در تاریکی ببیند.
اَشباح (جمع شبح): کالبدها، سایه ها، سیاهی هایی که از دور دیده می شود
ترس و وحشت به او جرأت و جسارت بخشید: تشخیص و پارادوکس

زن تناردیه در نظرش مجسم شده بود؛ همان زن نفرت انگیز با دهانی همچون دهان کفتار و چشمانی برافروخته از غضب.

* در اینجا نویسنده طینت به زن تناردیه را توصیف می کند
تضرع آمیز: همراه با گریه و التماس و زاری

پیش رویش هیکل خیالی زن تناردیه، پشت سرش همه آشباح شب و جنگل ها. عاقبت از جلو زن تناردیه عقب نشست.

* چهره خیالی زن تناردیه از همه آشباح شب و جنگل وحشتناک تر بود.
پا به دویدن گذاشت: کنایه از آغاز و شروع کردن
لرزش شبانه جنگل سرا پایش را فراگرفت: ترس شدیدی که شب ها در جنگل به انسان دست می دهد، کوزت دچار آن شد.

شب بیکران در مقابل این مخلوق کوچک قد علم می کرد: این جمله بیان کننده ذهنیت کوزت است. گویی انسان پدیده های هستی را آن چنان می بیند که می پندارد و نه آن چنان که به واقع هستند.
تضاد: بیکران و کوچک
تشخیص: شب
قد علم کردن: کنایه از ایستادن در مقابل کسی ، ابراز وجود کردن و مبارزه خواستن
احساس کرد که از خستگی به جان آمده است: کنایه از عاجر و ناتوان گشتن

کنار او، آب که در سطل حرکت می کرد دایره هایی روی خود تشکیل می داد که به مارهای آتشین سفید شباهت داشتند

* دیدن پدیده های طبیعی به گونه هراس آور به سبب ترس و وحشت
تشبیه: دایره های سطح آب؛ مشبه، مارهای آتشین، مشبه به

بالای سرش آسمان از ابرهای سیاهی شبیه به دودهای متراکم پوشیده بود

تشبیه: ابرهای سیاه به دودهای متراکم

معنی کلمات و آرایه های ادبی و زبانی درس هجدهم فارسی دهم

به نظر می رسید که نقاب حزن انگیز ظلمت بر سر این کودک فرود آمده است

حزن انگیز: غم انگیز، نگران کننده
تشبیه ظلمت شب به نقاب سیاه
سر: مجاز از وجود
* به نظر می رسید که تاریکی غم انگیز و بسیار شدید مانند نقابی، وجود کوزت را پوشانده بود. او در تاریکی دیده نمی شد)

کوکب: ستارہ
مخوفی: ترسناکی
موحش: ترسناک
مسلح: سلاح دار، سلاح پوشیده
مهیّا: آماده
خلنگ: نام گیاهی است، علف جارو
دست باد: اضافه استعاری و تشخیص
این فقط وحشت نبود که گریبانش را می گرفت: تشخیص و کنایه از گرفتارش می کرد، او را آزار می داد

چیزی بود از وحشت هم موحش تر!: اغراق
آب سطل لب پر می زد: آب سطل به سبب پربودن و تکان خوردن به بیرون می ریخت.

با نوعی خس خس دردناک نفس می کشید؛ ناله گلویش را می فشرد اما جرأت گریستن نداشت؛ حتی از دور از زن تناردیه می ترسید!

* بیان کننده تنهایی و بی پناهی کوزت است. خس خس: نام آوای تنفس است همراه با درد و بیماری دردناک نفس می کشید

از خستگی به جان آمده بود: کنایه از ناتوان و درمانده شده بودژان والژان: قهرمان داستان است و سراسر داستان شرح زندگی اوست.

توجه: شما دانش آموز پایه دهم رشته های نظری ریاضی ، تجربی و انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به معنی کلمات و جواب سوالات تمرین درس های کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم ، در انتهای عنوان خود عبارت «ماگرتا» را نیز در گوگل جستجو کنید.

در انتها امیدواریم که مقاله معنی ، مفهوم و آرایه های ادبی و زبانی درس 18 هجدهم کتاب ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد.

زنجیران

هم‌بنیانگذار ماگرتا ، عاشق دنیای وب و ۷ سالی ست که فعالیت جدی در حوزه اینترنت دارم. تخصص من تولید محتوایی‌ست که مورد نیاز مخاطبان است. مدیر ارشد تیم شبکه های اجتماعی سایت هستم. به قول ماگرتایی‌ها وقت بروز شدنه !

‫8 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 7 =