معنی شعر نیکی درس اول فارسی یازدهم ⚡️+ آرایه های ادبی
گام به گام معنی متن و لغات و ارایه های قلمرو ادبی و زبانی و فکری متن شعر نیکی 1 اول ادبیات فارسی یازدهم
معنی شعر نیکی درس اول فارسی یازدهم ؛ در این نوشته با معنی کلمات و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی و فکری شعر نیکی ۱ اول کتاب ادبیات فارسی یازدهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای آشنا می شوید. در ادامه با بخش آموزش و پرورش ماگرتا همراه ما باشید
همچنین بخوانید: معنی و آرایه های درس دوم فارسی یازدهم
معنی و ارایه های ادبی و زبانی درس 1 اول شعر نیکی فارسی یازدهم
در زیر می توانید قلمرو ادبی و زبانی و معنی شعر نیکی درس ۱ اول ادبیات فارسی یازدهم را مشاهده نمایید:
قالب شعر نیکی فارسی یازدهم چیست ؟
پاسخ: مثنوی
۱- یکی روبهی دید بی دست و پای/ فرو ماند در لطف و صنع خدای
معنی (قلمرو فکری): شخصی روباه بی دست و پایی را دید و از لطف خدا شگفت زده شده بود که چگونه او بدون داشتن امکانات، روزی کسب میکند.
قلمرو زبانی: فروماندن: تعجب کردن
لطف: مهربانی و نیکویی
صـنع: آفرینش
قلمرو ادبی: بی دست و پای: کنایه از ناتوان، معلول
روباه: نماد افراد بی کوشش و ناتوان
۲- که چون زندگانی به سر میبرد؟ / بدین دست و پای از کجا میخورد؟
معنی (قلمرو فکری): که چگونه زندگی خود را پیش میبرد و با این وضعیت دست و پا از کجا روزی به دست میآورد؟
قلمرو زبانی: چون: چگونه
به سر میبرد: میگذراند، فعل مرکب
بدین: با این
قلمرو ادبی: دست، پای: تناسب
سر، دست و پای: ایهام تناسب
۳- در این بود درویش شوریده رنگ / که شیری برآمد شغالی به چنگ
معنی (قلمرو فکری): درویش پریشان حال در این فکر و اندیشه بود که ناگهان شیری از راه رسید که شغالی شکار کرده بود.
قلمرو زبانی: درویش: تهیدست
شوریده رنگ: آشفته حال
برآمد: جلو آمد، بیرون آمدن
شغال: جانور پستانداری است از تیره سگان که جزو رسته گوشتخواران است.
چنگ: پنجه
قلمرو ادبی: رنگ، چنگ: جناس
شیر: نماد دلاوری
تناسب: شیر، شغال
۴- شغال نگون بخت را شیر خورد / بماند آنچه روباه از آن سیر خورد
معنی (قلمرو فکری): شغال غذای شیر شد و آنچه از این غذا باقی ماند را روباه خورد و با آن سیر شد.
قلمرو زبانی: نگون بخت: بدبخت
قلمرو ادبی: شیر، سیر: جناس
شیر، روباه: تناسب
۵- دگر روز باز اتفاق اوفتاد / که روزی رسان قوت روزش بداد
معنی (قلمرو فکری): روز دیگر همین اتّفاق پیش آمد که خداوند روزی رسان، خوراک روباه را به او رساند.
قلمرو زبانی: قوت: خوراک، غذا، رزق روزانه
دگر: دیگر (صفت مبهم)
روزی: رزق
روزی رسان: منظور خداوند است
مرجع ضمیر «ش» به روباه برمی گردد
قلمرو ادبی: روزی، روز: جناس
واژه آرایی: روز
۶- یقین، مرد را دیده بیننده کرد / شد و تکیه بر آفریننده کرد
معنی (قلمرو فکری): اطمینان به این که خدا روزی رسان است، چشم مرد را باز کرد. رفت و بر خدا تکیه کرد و از آن زمان به بعد کاری انجام نداد.
قلمرو زبانی: دیده: چشم
بیننده: بینا
را: اضافه گسسته: مرد را دیده (دیده مرد)
شد: رفت
قلمرو ادبی: دیده: مجاز از مرد
۷- کزین پس به کنجی نشینم چو مور / که روزی نخوردند پیلان به زور
معنی (قلمرو فکری): من نیز از این پس در گوشهای مانند مور مینشینم؛ زیرا که زورمندان، نه به زورِ بازوی خود روزی به دست میآورند بلکه خداوند روزی آنها را میرساند.
قلمرو زبانی: کنج: گوشه
نشینم: می نشینم
مور: مورچه
روزی: رزق
پیل: فیل
قلمرو ادبی: چو: مانند، تشبیه
مور، پیل: تناسب
مور، زور: جناس
پیام: توکل نادرست به خدا / به دست آوردن روزی به زور و توانمندی نیست.
۸- زنخدان فرو برد چندی به جیب / که بخشنده روزی فرستد ز غیب
معنی (قلمرو فکری): چند گاهی به فکر فرو رفت و تلاشی نکرد، به این امید که خداوند روزی رسان است.
قلمرو زبانی: زنخدان: چانه
جیب: گریبان، یقه
که: زیرا
غیب: پنهان، نهان از چشم؛ عالمی که خداوند، فرشتگان … در آن قرار دارند
قلمرو ادبی: زنخدان به جیب فروبرد: یعنی چانه در گریبان بردن: کنایه از به تفکر فرورفتن و در اینجا نشستن و کوشش نکردن نیز مقصود است»
جیب، غیب: جناس
تلمیح به آیه «إنّ الله هوالرزّاق»
پیام: توکل نادرست به خدا
۹- نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست / چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست
معنی (قلمرو فکری): نه آشنا غم او را خورد و و نه بیگانه. هیچ یک از او غمخواری نکردند و [این شد که] مانند چنگ بسیار نحیف و لاغر شد.
قلمرو زبانی: تیمار: غم
جهش ضمیر: «ش» (مضاف الیه)
چنگ: نوعی ساز که سر آن خمیده است و تارها دارد.
قلمرو ادبی: تیمار: کنایه از یاری و پرستاری
بیگانه، دوست: تضاد
رگ، استخوان، پوست: تناسب
دوست، پوست: جناس
چو چنگ، رگ و استخوان و پوستش ماند: تشبیه، وجه شبه: لاغر شدن
پیام: بی توجهی مردم به درویش
۱۰- چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش / ز دیوار محرابش آمد به گوش
معنی (قلمرو فکری): هنگامی که از ضعف و ناتوانی صبر و هوشش تمام شد، از دیوار محراب این آوا به گوشش رسید:
قلمرو زبانی: چو: هنگامیکه
محراب: محراب مسجد
آمد: رسید
جهش ضمیر در «محرابش»: به گوشش آمد
قلمرو ادبی: هوش، گوش: جناس
پیام: تمام شدن صبر
۱۱- برو شیر درنده باش، ای دغل / مینداز خود را چو روباه شل
معنی (قلمرو فکری): ای حیله گر! برو مانند شیر تلاشی از خود نشان بده. مثل روباه ناتوان، خود را در گوشهای رها نکن.
قلمرو زبانی: دغل: فریبکار، ناراست، حیله گر
شل: لنگ، دست و پای از کار افتاده
قلمرو ادبی: شیر درنده باش: تشبیه فشرده
انداختن: کنایه از ناتوان نشان دادن
چو روباه: تشبیه
شیر، روباه: تناسب
پیام: ترغیب به کوشش و جنب و جوش
۱۲- چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر / چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟
معنی (قلمرو فکری): آن چنان بکوش که از تو چیزی برای دیگران (ضعیفترها و آنان که توان کار کردن ندارند) بماند؛ مانند شیر که از او چیزی برای روباه ماند.
قلمرو زبانی: سعی کردن: کوشش کردن
قلمرو ادبی: چو شیر: تشبیه
شیر، روباه: تناسب
وامانده: پس مانده
چه: چرا
مصرع دوم: پرسش انکاری
واژه آرایی: چو
جناس: چه، چو
واج آرایی: «چ»
پیام: تشویق به کار
۱۳- بخور تا توانی به بازوی خویش / که سعیت بود در ترازوی خویش
معنی (قلمرو فکری): تا آنجا که می توانی از درآمد بازوی خودت بهره مند شو، چرا که سعی و تلاش خودت، میزان و سنجش آنچه به دست میآوری خواهد بود. (در نهایت نتیجهٔ کوشش خودت، عایدت خواهد شد.)
قلمرو زبانی: سعی: کوشش
قلمرو ادبی: بازو: مجاز از زور و توانایی
در ترازوی است: کنایه از اینکه سنجیده میشود
تلمیح به آیه «ان ليس للانسان الّا ما سعی»
پیام: توصیه به کوشش
۱۴- بگیر ای جوان دست درویش پیر / نه خود را بیفگن که دستم بگیر
معنی (قلمرو فکری): ای جوان دست پیرمرد درویش را بگیر (به او کمک کن) نه این که خودت را بیندازی و ناتوان جلوه بدهی تا دیگران دستت را بگیرند و به تو کمک کنند.
قلمرو زبانی: درویش: گدا
افکندن: انداختن (بن ماضی: افکند، بن مضارع: افکن)
قلمرو ادبی: دست گرفتن: کنایه از کمک کردن
جوان، پیر: تضاد
واژه آرایی: دست، بگیر
خود را افکندن: کنایه از «به ناتوانی زدن»
پیام: کمک به دیگران
۱۵- خدا را بر آن بنده بخشایش است / که خلق از وجودش در آسایش است
معنی (قلمرو فکری): بخشایش خداوند شامل حال بندهای میشود که مردم از برکت وجود او در آسایش و راحتی باشند.
قلمرو زبانی: را در«خدا را»: دارندگی«خدا دارد»
بخشایش: آمرزش؛ فعل بخشودن (بن ماضی: بخشود، بن مضارع: بخشا)
خلق: مردم
قلمرو ادبی: ردیف: است
واج آرایی: صامت «ش»
پیام: کمک به مردم سبب رستگاری است
۱۶- کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست / کــــه دون همتانند بی مغز و پوست
معنی (قلمرو فکری): کسی بخشندگی میکند که صاحب مغز و اندیشه است (اندیشمندان، بخشنده هستند)؛ زیرا بی ارادهها و راحت طلبان اهل اندیشه نیستند و تنها پوست و ظاهری از انسان بودن را دارند.
قلمرو زبانی: کرم ورزیدن: جوانمردی کردن
همّت: اراده، عزم نیرومند
دون همّت: فرومایه
واو در «بی مغز و پوست»: واو همراهی
قلمرو ادبی: سر: مجاز از انسان
مغز: مجاز از اندیشه و خرد
پوست: مجاز ظاهر
اوست، پوست: جناس
مغز، پوست: تناسب
پیام: بخشندگی نشانه خردمندی است
کسی نیک بیند به هر دو سرای / که نیکی رساند به خلق خدای
معنی (قلمرو فکری): : کسی در هر دو جهان رستگار میشود که دستِ دیگران را در این جهان بگیرد. (کسی در دو جهان لطف و احسان خدا را میبیند که به آفریدگان خدا نیکی و دهش کند.)
قلمرو زبانی: بیند: می بیند
سرا: خانه
خلق: مردم
قلمرو ادبی: سرا: استعاره از جهان؛ دو سرا: دنیا و آخرت
نیک، نیکی: جناس
تلمیح به آیه «فمن يعمل مثقال ذره خيرا یره» و نیز تلمیح به حدیث «الدنيا مزرعه الاخرة»
پیام: رستگاری انسان بخشنده
همچنین بخوانید: جواب قلمرو زبانی و ادبی و فکری درس دوم فارسی یازدهم
توجه: شما دانش آموزان عزیز و کوشا می توانید برای دسترسی سریع تر و بهتر به مطالب کمک درسی کتاب فارسی پایه یازدهم متوسطه دوم ، کلمه و عبارت « ماگرتا » را به همراه مطلب مورد نظر خود جستجو کنید.
در انتها امیدواریم که مقاله معنی و آرایه های ادبی و زبانی شعر نیکی درس 1 اول کتاب ادبیات فارسی یازدهم ؛ برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد. سوالات خود را در بخش نظرات بیان کنید.
عالی🌹💙
عالیی مفید بود
واقعا عالی بود
عالی و کامل🤍